اساسنامه كميته ملي المپيك جمهوري اسلامي ايران
جلسه 27/9/1398
منشي جلسه ـ بسم الله الرحمن الرحيم. «اساسنامه كميته ملي المپيك جمهوري اسلامي ايران.»[1]
«در اجراي اصل (85) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، اساسنامه كميته ملي المپيك جمهوري اسلامي ايران كه در جلسه 14/7/1398 هيئت وزيران به تصويب رسده است، به پيوست براي اقدام معمول ارسال ميشود.
وزارت ورزش و جوانان
هيئت وزيران در جلسه 14/7/1398 به پيشنهاد شماره 570/100/ص/96 مورخ 1/5/1396 وزارت ورزش و جوانان و به استناد تبصره (3) ماده واحده قانون انتزاع كميته ملي پارالمپيك از كميته ملي المپيك جمهوري اسلامي ايران مصوب 1395،[2] اساسنامه كميته ملي المپيك جمهوري اسلامي ايران را به شرح زير تصويب كرد:
اساسنامه كميته ملي المپيك جمهوري اسلامي ايران
ماده 1- در اين اساسنامه اصطلاحات زير در معاني مشروح مربوط به كار ميروند:
1- كميته بينالمللي المپيك (IOC): سازمان بينالمللي، غير انتفاعي و غير دولتي ميباشد كه انجام وظايف، مسئوليتها و تعهداتي را عهدهدار است كه در منشور المپيك تعيين شده است.»
آقاي آملي لاريجاني ـ به كلمهي «كميته» اشكال نميگيريد؟
آقاي كدخدائي ـ يعني با كلمهي كميته چهكار كنيم؟ اگر به كلمهي «كميته» اشكال وارد كنيم، اين كلمه هيچ معادلي ندارد. ميشود كلمهي «كارگروه» را به جاي آن گذاشت. معناي اين كلمه، «كارگروه» ميشود. براي اين كلمه، معادل فارسي نداريم. حاجآقا، حالا كلمهي «كميته» هم مثل كلمهي «ماشين» است ديگر.
آقاي آملي لاريجاني ـ استفاده از كلمهي «كميته» اشكال دارد.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، ما «كميته امداد امام خميني(ره)» هم داريم.
آقاي مدرسي يزدي ـ كاربرد همان كميتهي امداد هم خلاف اصل (15) قانون اساسي است.
آقاي كدخدائي ـ الآن اين كلمه مثل كلمهي «ماشين» است.
آقاي آملي لاريجاني ـ الآن به جاي ماشين، خودرو ميگوييم ديگر.
آقاي كدخدائي ـ به جاي آن، خودرو نميگوييم. نوشتهايم كه به جاي آن خودرو بگوييم، ولي نميگوييم. ما فقط به خودرو، ماشين نميگوييم، بلكه مثلاً به دستگاههاي چوببري هم ماشين ميگوييم.
آقاي مدرسي يزدي ـ نه، اعضاي شوراي نگهبان هميشه اين اشكال را گرفتند. اين اشكالِ خلاف اصل (15)، موارد متعددي دارد.[3] حالا بعد اشكال اين مصوبه را هم روي آن اشكالات ميگذارند.
آقاي كدخدائي ـ اصلاً ماده (1) شامل كليات اين اساسنامه است.
آقاي رهپيك ـ خب، اين اساسنامه اشكالات جزئي هم دارد ديگر. دولت بر خلاف مجلس اصلاحاتِ اساسنامهها را زود انجام ميدهد و براي ما ميفرستد. اين مصوبه هم يك اساسنامه است و اگر به يك جايي از آن ايراد بگيريم، زود اصلاحش ميكنند.
آقاي كدخدائي ـ حالا مطالبتان را بفرماييد. در مورد بند (1) غير از فرمايش حاجآقاي آملي، مطلب ديگري هم هست؟
آقاي رهپيك ـ بعضي از موارد اين اساسنامه را كه در پرانتزها آمده است، به خط لاتين نوشتهاند. [مجمع مشورتي حقوقي] شوراي نگهبان به اينها ايراد گرفته است و گفته است اينها بايد به خط فارسي باشند.[4]
آقاي كدخدائي ـ يعني اين كلمات بايد به خط فارسي باشد.
آقاي طحاننظيف ـ اگر بخواهيم به كلمهي «كميته» اشكال بگيريم، بايد به جاي آن از كلمهي «كارگروه» استفاده كنيم.
آقاي رهپيك ـ خب، خود اين اسم در قانون [= قانون انتزاع كميته ملي پارالمپيك از كميته ملي المپيك جمهوري اسلامي ايران مصوب 10/6/1395 مجلس شوراي اسلامي] هم «كميته» است. در خود قانون هم اسم اين نهاد، «كميته ملي المپيك» است.
آقاي آملي لاريجاني ـ اين هم از دستشان در رفته است. حالا نميدانم اين اسم درست است يا طور ديگري است.
آقاي كدخدائي ـ حاجآقا، پس بايد به جاي «كميتهي بينالمللي المپيك» هم «كارگروه بينالمللي المپيك» را بنويسند؟!
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، اين اسم چه اشكالي دارد؟
آقاي كدخدائي ـ هيچ چيزي نميشود، مگر اينكه ديگر كسي آن را نميفهمد.
آقاي اعرافي ـ در زبان فارسي هم از كلمهي «كارگروه» استفاده ميشود؟
آقاي كدخدائي ـ از كلمات «كارگروه» و «كميتههاي كارشناسي» استفاده ميشود.
آقاي آملي لاريجاني ـ ما بايد يك خرده از استفاده از اصطلاحاتِ غير فارسي فاصله بگيريم.
آقاي كدخدائي ـ بله.
آقاي طحاننظيف ـ آقاي دكتر، ببخشيد؛ اگر عنوان قانون انتزاع را ببينيد، در عنوان آن هم كلمهي «كميته» آمده است.
آقاي كدخدائي ـ خب، ايشان ميفرمايند اين از دستمان در رفته است ديگر.
آقاي طحاننظيف ـ مثلاً اين كلمه در عنوان قانون انتزاع كميته ملي پارالمپيك هم آمده است.
آقاي آملي لاريجاني ـ ما بايد در آن قانون هم به استفاده از اين كلمه اشكال ميگرفتيم.
آقاي طحاننظيف ـ بله.
آقاي كدخدائي ـ ولي ما تا حالا به كلمهي «كميته» ايراد نگرفتهايم. اين كلمه در جاي ديگر هم آمده است، ولي ما به آن ايراد نگرفتهايم.
آقاي مدرسي يزدي ـ ما به استفاده از لفظ «كميسيون» در مصوبات اشكال نميگرفتيم؛ به دليل اينكه لفظ «كميسيون» در متن قانون اساسي هم آمده بود.
آقاي آملي لاريجاني ـ استفاده از آن كلمه هم درست نيست.
آقاي مدرسي يزدي ـ به هر حال اين كلمه در خود قانون اساسي هست.
آقاي كدخدائي ـ يعني خود قانون اساسي هم خلاف اصل (15) است؟!
آقاي اعرافي ـ كلمهي «كميته» در قانون اساسي نيامده است؟
آقاي مدرسي يزدي ـ يادم است كه آمده است، ولي به هر حال كلمهي «كميسيون» كه در آنجا هست؛ مثلاً كميسيونهاي مجلس در قانون اساسي آمده است.
آقاي طحاننظيف ـ آقاي دكتر، حالا من به شوخي عرض كردم، ولي [اگر شما به كاربرد اين كلمه اشكال بگيريد،] پس كميتهي امداد امام خميني (ره) هم بايد كارگروه امداد امام خميني (ره) بشود.
آقاي مدرسي يزدي ـ حالا چرا «كارگروه» به جاي اين كلمه به كار برده شود؟
آقاي طحاننظيف ـ كلمهي «كميته» يك كلمهي پذيرفتهشده است. حالا ديگر از اين بحث بگذريم.
آقاي مدرسي يزدي ـ ميتوانيم كلمهي «گروه» را به جاي «كميته» بگذاريم.
آقاي آملي لاريجاني ـ خود گروه برگرفته از كلمهي «Group» نيست؟
آقاي كدخدائي ـ نه.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، كلمهي «كميته» ديگر جا افتاده است.
آقاي كدخدائي ـ حاجآقا، غربيها اين كلمه را از ما گرفتهاند؛ آنها «Group» را از «گروه» ما گرفتهاند.
آقاي آملي لاريجاني ـ ممكن است؛ چون ما در زبان فارسي كلمهي «گروه» را از قبل داريم.
آقاي كدخدائي ـ بله، حاجآقاي شبزندهدار بفرمايند.
آقاي شبزندهدار ـ حالا قبل از ورود به مسائل خود اين اساسنامه، دو تا نكته در اينجا هست. اگر آقايان اين نكتهها را قبول داشته باشند، شايد باعث بشود كه اين اساسنامه اصلاً كنار برود. يكي از نكتهها اين است كه در صدر اين اساسنامه به تبصره (3) ماده واحده قانون انتزاع كميته ملي پارالمپيك از كميته ملي المپيك جمهوري اسلامي ايران مصوب 10/6/1395 مجلس شوراي اسلامي استناد داده شده است. بر اساس اين تبصره، اساسنامهي جاري كميته ملي المپيك بايد اصلاح بشود، نه اينكه يك اساسنامهي ديگر از ابتدا و از ريشه براي آن تدوين و تصويب شود. آن تبصره گفته است ميتوانيد اساسنامهي اين كميته را اصلاح كنيد، ولي هيئت وزيران اصلاً كلاً دارد يك اساسنامهي جديد براي آن تصويب ميكند. بنابراين مستند، اجازهي اين كار را به هيئت وزيران نميدهد، بلكه مستند ميگويد اساسنامهي موجود بايد اصلاح شود.
آقاي مدرسي يزدي ـ پس تبصره (3) را بخوانيد ببينيم مفادش چيست.
آقاي شبزندهدار ـ حالا آن تبصره را بياوريد.
منشي جلسه ـ تبصره نوشته است: «تبصره 3- اصلاحات اساسنامه جاري كميته ملي المپيك جمهوري اسلامي ايران همزمان به تصويب هيئت وزيران ميرسد.»
آقاي آملي لاريجاني ـ تصويب اين اساسنامه چه اشكالي دارد؟
آقاي شبزندهدار ـ اين تبصره گفته است هيئت وزيران اصلاحات اساسنامهي فعلي را تصويب كند.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب ميدانم؛ مگر اين مصوبه هم اصلاحات اساسنامهي فعلي نيست؟
آقاي شبزندهدار ـ نه ديگر؛ اين كلاً يك اساسنامهي جديد است.
آقاي مدرسي يزدي ـ اين مصوبه، يك اساسنامهي جديد است. اين اساسنامه، يك تصويب جديد است.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، تصويب اين اساسنامه چه اشكالي دارد؟
آقاي مدرسي يزدي ـ خب، مستند هيئت وزيران براي تصويب اين اساسنامه درست نيست.
آقاي شبزندهدار ـ اين تبصره گفته است اساسنامهي فعلي اصلاح شود، نه اينكه يك اساسنامهي جديد بنويسند. اصلاح يعني شما اساسنامهي فعلي را كنار بگذار و يكي ديگر به جاي آن بياور و بنويس؟! اين مصوبه كه اصلاحِ اساسنامهي فعليِ كميتهي ملي المپيك نيست.
آقاي طحاننظيف ـ يكوقت اصلاح، جزئي است و يكوقت كلي است. حالا اصلاح اين اساسنامه به صورت كلي انجام شده است.
آقاي شبزندهدار ـ اين اصلاح كلي است. ما آن روز هم گفتيم معناي اصلاحي كه در قانون اساسي آمده است، اين نيست كه قانون موجود را كلاً كنار بگذارند و يك چيز جديدي تصويب كنند.
آقاي آملي لاريجاني ـ آقاي دكتر، ممكن است كه عنوان اين مصوبهاي را كه نوشتند، اصلاح نباشد، ولي محتوايش مثل قانون فعلي باشد. اين اساسنامه مثل همين «لايحه تجارت» [مصوب 6/10/1390 كميسيون قضايي و حقوقي مجلس شوراي اسلامي] است كه هزار و خردهاي ماده دارد، ولي ممكن است ششصد تا يا پانصد تاي آنها به يك طوري مثل همين قانون تجارت فعلي باشد. اين مصوبه هم ماهيتاً اصلاح محسوب ميشود، ولو اينكه اسمش اصلاح نباشد.
آقاي مدرسي يزدي ـ به هر حال اين مصوبه خودش به صورت جداگانه تصويب شده است.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله ديگر.
آقاي مدرسي يزدي ـ يعني معلوم است كه از نو نوشته شده است.
آقاي آملي لاريجاني ـ ميدانم، ولي مثلاً فرض كنيد يك قانوني پنجاه تا ماده دارد. حالا اگر ما آمديم و سي تا از مواد اين قانون را حفظ كرديم و بيست تا مادهي جديد به آن اضافه كرديم و اسمش را قانونِ كذا گذاشتيم، باز هم ميگوييم اين قانون يا اين مصوبه تصويب ميشود؛ يعني ولو اين مصوبه دوباره به عنوان مصوبهي جديدي تصويب ميشود، ولي در واقع سي تا از مواد آن تكرار همان مواد قبلي است. پس ما بايد محتواي مصوبه را ببينيم.
آقاي مدرسي يزدي ـ نه، اصلاح اينطور است كه شاكلهي يك قانون را حفظ ميكنيم و جاهايي از آن را تعويض ميكنيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ من هم همين را عرض ميكنم.
آقاي شبزندهدار ـ حالا اگر قانون قبلي را اصلاً كنار بگذاريم، اين كار يك چيز ديگر است. اينكه اين خانه را خراب ميكنيم و دوباره ميسازيم، اصلاح است؟
آقاي آملي لاريجاني ـ ما قبلاً اينطوري ميگفتيم؛ اگر ميآمديم و بيست تا از مواد يك قانون را كه بايد تغيير كند، اصلاح ميكرديم، ميگفتيم آن قانون اصلاح شده است؛ چون سي تا از مواد آن سر جاي خودش باقي است. شما اين كار را به عنوان اصلاح قبول ميكرديد.
آقاي مدرسي يزدي ـ آقا، ببينيد؛ تعبير خود هيئت وزيران در ابتداي اين مصوبه اين است: «... اساسنامه كميته ملي المپيك جمهوري اسلامي ايران را به شرح زير تصويب كرد.»
آقاي آملي لاريجاني ـ اين مصوبه عيبي ندارد. خب، شايد خيلي از محتواي اين مصوبه با اساسنامهي فعلي مشترك باشد. خب، بايد اين مصوبه را ببينيم.
آقاي مدرسي يزدي ـ هيئت وزيران خودش دارد اعتراف ميكند كه ما داريم اساسنامهي جديد تصويب ميكنيم و اساسنامهي فعلي را اصلاح نميكنيم. همين حرف براي اثباتِ اصلاحي نبودن اين مصوبه كافي است.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، اگر دولت اين حرف را بگويد، [باز هم اين مصوبه اصلاحي است.] اگر اين مصوبه تكرارِ اساسنامهي فعلي باشد كه ديگر نياز به تصويب مصوبهي جديد ندارد. خب، اينها بيخود گفتهاند كه اين مصوبه يك مصوبهي جديدي است. اين حرفشان بيخود است. اين حرفشان مَجاز است. حالا من ميگويم اين مصوبه را ببينيم. شايد مفاد اين هم با اساسنامهي فعلي متحد باشد. خب، اين مصوبه را نگاه كنيم.
آقاي مدرسي يزدي ـ خب، قانون كه جاي مجازگويي نيست.
آقاي آملي لاريجاني ـ عرض ميكنم مجازگويي كه اشكال ندارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ قانون جاي مجازگويي نيست.
آقاي آملي لاريجاني ـ اگر مجاز، صريح باشد كه اشكال ندارد. صراحت داشتن با مجازگويي منافاتي ندارد. من ميگويم اين مصوبه را ببينيم. حالا من كه اين مصوبه را نگاه نكردهام. اگر آقايان نگاه كردهاند و با اساسنامهي فعلي مشتركات زيادي دارد، اين اشكال را نگيريم.
آقاي مدرسي يزدي ـ حالا مطمئناً اين مصوبه چيزهايي دارد كه در اساسنامهي فعلي هم هست.
آقاي آملي لاريجاني ـ چيزي كه اين مصوبه بايد داشته باشد، اين است كه اصلاح بر آن صدق بكند و بيش از اصلاح نباشد.
آقاي رهپيك ـ حالا اگر مقصود از تصويب اين مصوبه اين است كه اساسنامهي كميتهي ملي المپيك دارد ابتدائاً تأسيس ميشود، شايد اين اشكال قابل طرح باشد، ولي در هر حال اگر اين كميته از قبل اساسنامه دارد، [اين مصوبه اصلاحيهي آن است.]
آقاي طحاننظيف ـ كميتهي ملي المپيك الآن اساسنامه دارد.
آقاي رهپيك ـ بله، الآن اين كميته اساسنامه دارد. اين كميته دو تا اساسنامه دارد؛ هم قبل از انقلاب اساسنامه [= اساسنامه انجمن ملي تربيت بدني ايران مصوب 21/1/1336] داشت و هم بعد از انقلاب اساسنامه [= اساسنامه كميته ملي المپيك ايران مصوب 15/12/1358 شوراي انقلاب جمهوري اسلامي ايران] داشت. منتها تبصره (3) قانون انتزاع گفته است كه دولت، اصلاحات بعدي اساسنامهي اين كميته را انجام بدهد. در هر حال وقتي اين كميته اساسنامه دارد، اين مصوبه اصلاحيهي آن است.
آقاي آملي لاريجاني ـ اگر اين مصوبه با اساسنامهي فعلي كلاً مغاير باشد كه ديگر اصلاح نيست. اگر عرفاً با آن مغاير باشد كه اصلاح نيست. اصل اساسنامهي فعلي بايد حفظ بشود تا اين مصوبه اصلاح محسوب شود.
آقاي رهپيك ـ ببينيد؛ اصلاح مقول به تشكيك است ديگر؛ يعني اصلاحِ كم داريم و اصلاحِ زياد داريم.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، اگر اساسنامه كلاً عوض بشود كه نميگوييم آن را اصلاح كردهاند.
آقاي رهپيك ـ ببينيد؛ يكوقت مقصود حاجآقاي [شبزندهدار] اين است كه ميفرمايند هيئت وزيران از ابتدا دارد اساسنامهي كميتهي المپيك را تأسيس ميكند. يكوقت مقصود اين است؛ يعني اين كميته اساسنامه نداشته باشد و ميخواهند براي آن اساسنامه بنويسند.
آقاي مدرسي يزدي ـ نه، اين كميته اساسنامه دارد، ولي دوباره ميخواهند براي آن اساسنامهي جديد بنويسند.
آقاي آملي لاريجاني ـ حالا اشكال من به آقايان اين است كه اينها در صدر اين مصوبه به صورت شكلي اين حرف را ميزنند. من ميگويم آقايان بايد اين مصوبه را به صورت ماهوي هم ببينند.
آقاي رهپيك ـ ببينيد؛ در اساسنامهي فعلي كميتهي ملي المپيك، بحث تأسيس اين كميته، هويت آن، وظايف آن و نسبتش با كميتهي بينالمللي المپيك آمده است. همچنين ساختار و اركانش هم آمده است. همهي اينها در آنجا آمده است. همهي اينها در آن اساسنامه آمده است. خب، الآن ميخواهند بعضي جاهاي آن اساسنامه را تغيير بدهند. فرض كنيد اين تغييرات قابل توجه هم باشد. باز هم عليالقاعده اين مصوبه اصلاح است ديگر.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، اگر اينطور باشد، اين مصوبه اصلاح است.
آقاي رهپيك ـ بله، اين كار، اصلاح آن اساسنامه است ديگر.
آقاي آملي لاريجاني ـ من ميگويم اگر اين مصوبه با اساسنامهي فعلي، مواد مشترك داشته باشد، اصلاح محسوب ميشود.
آقاي رهپيك ـ بله.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، اين مصوبه، همان اساسنامهي فعلي است و فقط تغييراتي در آن داده شده است.
آقاي آملي لاريجاني ـ يعني همان است؟
منشي جلسه ـ بله، همان است؛ همان است، ولي تغييراتي دارد، نه اينكه يك اساسنامهي جديد باشد.
آقاي آملي لاريجاني ـ خيلي خب ديگر.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، هيئت وزيران فقط ميخواسته است اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك را از اساسنامهي كميتهي ملي المپيك جدا بكند. به همين خاطر اگر در اساسنامهي فعلي، اصلاح جزئي انجام ميداد، اين اساسنامه به لحاظ شكلي اساسنامهي خيلي جالبي نميشد؛ لذا دوباره همهي مواد آن را از نو نوشته است. البته اين حرف به اين معنا نيست كه همهي اساسنامه را تغيير داده باشد.
آقاي شبزندهدار ـ خودشان در ابتداي اين مصوبه نوشتهاند كه اين يك اساسنامهي جديد است. ببينيد؛ ما دو تا بحث داريم؛ يك بحث اين بود كه اگر مجلس قانوني تصويب كرد كه بر اساس آن اجازهي نگارش اساسنامهاي به دولت داده شده است، آيا اين اجازه شامل اصلاحات آن اساسنامه هم است؟ يعني دولت ميتواند اصلاحات آن اساسنامه را هم انجام بدهد يا نه؟ بعد مجلس قانوني تصويب كرد كه ميگويد بله، دولت ميتواند اصلاحات اين اساسنامهها را هم انجام بدهد.[5] خب، معناي اصلاحات اين است كه يكسري تغييراتي در اساسنامه ميدهند، ولي شاكلهي آن را حفظ ميكنند. حالا شما بايد اين مصوبه را از اين جهت بررسي كنيد. اولاً هيئت وزيران در خود اين مصوبه عنوان كرده است كه اساسنامهي اين كميته را تصويب كرده است. يعني ننوشته است كه اساسنامه را اصلاح كرده است؛ پس خود اين عنوان نشان ميدهد كه اين مصوبه نسبت به اساسنامهي فعلي، يك مصوبهي جديدي است، نه اينكه اصلاح آن باشد. مسئلهي دومي كه در اينجا وجود دارد، اين است كه پايانِ اجازهي مجلس براي اصلاحِ اين اساسنامه، سال 1395 است، در حالي كه اين كار بعد از سال 1395 انجام شده است.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، اين مطلب دوم يك حرف ديگري است.
آقاي شبزندهدار ـ آيا اين[كه مجلس گفته است اين اساسنامه را در سال 1395 اصلاح بكنيد]، به صورت تعدد مطلوب است؟ يعني آيا منظور مجلس اين بوده است كه اين كار را تا اين زمان بكنيد [و اگر در آن زمان انجام نشد، بعداً اين كار را بكنيد]؟ يا اينكه نه، اصلاح اين اساسنامه، مقيّد به سال 1395 است؟ يعني مهلت آن تا آن زمان است. اگر منظور مجلس اينطور باشد، باز يك اشكال ثاني هم وارد ميشود؛ يعني اصلاً اين كار ولو اصلاح هم باشد، ولي بعد از تاريخِ اجازه انجام شده است.
آقاي آملي لاريجاني ـ ميشود متن قانون انتزاع را ديد. ضمناً اين اجازه هم مقيّد است.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، در واقع به هيچكدام از اين اجازهها [در مهلتشان عمل نميشود.]
آقاي آملي لاريجاني ـ حالا عبارت قانون انتزاع را بياوريد ببينيم. اصلاً در اين قانون كه لفظ اجازه نيست.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، قانون ميگويد آييننامه ظرف سه ماه نوشته بشود، در حالي كه ظرف سه سال هم نوشته نميشود.
منشي جلسه ـ ذيل ماده واحدهي اين قانون نوشته است: «... اساسنامه اين كميته حداكثر ظرف مدت سه ماه از تاريخ ابلاغ اين قانون توسط وزارت ورزش و جوانان و كميته ملي پارالمپيك تهيه ميشود و به تصويب هيئت وزيران ميرسد.»
آقاي كدخدائي ـ اين زمانها اصلاً هيچ اعتباري ندارند.
آقاي رهپيك ـ حاجآقا، مشخص شدن همهي اين زمانها به صورت تعدد مطلوب است.
آقاي اعرافي ـ اصلاً اين حرف چيز عجيب غريبي است.
آقاي رهپيك ـ نه، مثلاً آييننامههاي قانون برنامهي چهارم توسعه و قانون برنامهي پنجم توسعه را هم در زمان تعيينشده نوشتهاند؟
آقاي آملي لاريجاني ـ يك لحظه صبر كنيد.
آقاي كدخدائي ـ آييننامههاي مربوط به قوانين بودجه كه اصلاً نوشته نميشود.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، اگر بگوييم در مقام عمل به هيچكدام از اين زمانهايِ مشخصشده براي تصويب توجه نميشود، اغراق نيست.
آقاي شبزندهدار ـ خب، بايد رعايت شدن اين زمانها را كنترل كنند.
آقاي كدخدائي ـ خب، آقاي دكتر موسوي هم فرمايشي داشتند. بفرماييد.
آقاي موسوي ـ عرض ميشود كه اين بند «كميته بينالمللي المپيك» را اينطور تعريف كرده است: «1- كميته بينالمللي المپيك (IOC): سازمان بينالمللي، غير انتفاعي و غير دولتي ميباشد كه انجام وظايف، مسئوليتها و تعهداتي را عهدهدار است كه در منشور المپيك تعيين شده است.» يعني ميگويد همهي وظايف و تعهدات اين كميته در منشور المپيك است. پس در واقع اين منشور المپيك بايد پيوست اين اساسنامه باشد تا ببينيم چه چيزهايي در آن هست. خب، ظاهراً مطالبي داخل آن منشور وجود دارد. حالا شايد يك نمونه از مطالب اين منشور، همين باشد كه اين اساسنامه ميگويد: «... و به دور از هر گونه گرايشهاي نژادي، مذهبي و سياسي و بدون هر گونه تبعيض از هر نوع است كه در چهارچوب مفاد منشور المپيك ... فعاليت مينمايد.» در آن منشور يكسري مسائل را نوشتهاند كه تعهدات و وظايف اين كميته عين همانها است. خب، بايد آن منشور هم ديده بشود تا ببينيم چگونه است؟ متشكر.
آقاي رهپيك ـ مطلبي كه خوانديد مربوط به بند بعدي ماده (1)[6] بود.
آقاي كدخدائي ـ خب، حالا آقايان نسبت به بحث اول [= اصلاحيه بودن اين مصوبه] چه تصميمي ميگيرند؟
آقاي طحاننظيف ـ در مورد آن رأي بگيريد.
آقاي كدخدائي ـ رأي بگيريم؟
آقاي آملي لاريجاني ـ ببخشيد، اصلاً در برخي جاها يك قانون ظاهراً فقط دارد الزام جديد به انجام چيزي ميكند و ميگويد فلان اساسنامه به تصويب برسد يا دارد الزام ميكند كه اين آييننامه در ظرف سه ماه به تصويب برسد. اين زمان به معناي غايت آن امر وضعي نيست. يعني اينطور نيست كه هيئت وزيران حق نداشته باشد خارج از آن محدودهي زماني اين كار را انجام بدهد. بلكه يعني آنها موظفند ظرف مدت سه ماه اين كار را انجام بدهند، نه اينكه اگر در اين مدت آن را انجام ندادند، ديگر اجازه ندارند آن را انجام بدهند. اين اجازه به معناي وضعياش نيست؛ يعني اينطور نيست كه اگر اين كار را بعداً انجام بدهند، فايده نداشته باشد. ظاهر ماده واحدهي قانون انتزاع اينطور است كه نوشتن اساسنامه ظرف سه ماه، يك تكليف مازاد است و غير از خودِ اساسنامه نوشتن است؛ يعني گويي يك بحث، حق اساسنامه نوشتن است كه يك امر وضعي است. يعني اگر هر زماني آن را نوشتند، مُمضات است. ظاهر اولِ ماده واحده، همينطور است. بعد هم ميگويد كه بايد آن اساسنامه را حداكثر ظرف سه ماه بنويسند. حالا اگر هيئت وزيران اين كار را در آن زمانِ انجام ندادند، به اين معني نيست كه اصل آن اجازهي وضعيشان را لغو كرده باشند. ظاهر ماده واحده، اينطور است ديگر؛ يعني دارد به آنها اجازه ميدهد كه اساسنامهي كميته را اصلاح كنند.
آقاي شبزندهدار ـ هيئت دولت در صورتي ميتواند اساسنامه بنويسد كه مجلس به او اجازه بدهد. اگر مجلس به هيئت دولت گفت كه اين اساسنامه را تا فلان وقت بنويس و او ننوشت، [ديگر نميتواند آن را بنويسد.]
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، ممكن است مجلس به آنها براي نوشتن اساسنامه، اجازهي وضعي بدهد ديگر. ما اين ماده واحده را هم مثل بقيهي جاها معنا بكنيم. اين قانون دارد براي نوشتن اساسنامه به دولت اجازهي وضعي ميدهد؛ يعني هيئت وزيران به صورت وضعي مجاز است كه اين كار را بكند.
آقاي شبزندهدار ـ بله، حق تصويب اساسنامهها براي مجلس است.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، صدر ماده واحدهي قانون انتزاع اين كار را كرده است؛ يعني به هيئت دولت گفته است كه شما اين كار را انجام بدهيد و اساسنامهي كميتهي ملي المپيك را اصلاح كنيد. بعد پايين آن هم ميگويد اين كار را بايد ظرف سه ماه انجام بدهيد. يعني تهيهي اساسنامه در اين مهلت، يك تكليف جديد علاوه بر آن اجازه است. اين مهلت، يك تكليف ديگر است. اين مصوبه هم مثل بقيهي دستوراتي است كه ميدهند تا انجام شود. حالا اگر اين دستور را در مهلت مقرر انجام ندادند، معنايش اين نيست كه اجازهي اصلاح اساسنامه را هم ندارند. ظاهرش اينطور است.
آقاي شبزندهدار ـ شما در باب وكالت قبول ميكنيد كه كسي به ديگري بگويد من شما را تا ارديبهشتماه وكيل خودم ميكنم، ولي وكيل برود و كار او را در خردادماه انجام بدهد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، وكالت يك امر وضعيِ مُغيّا است.
آقاي رهپيك ـ اگر اين وكالت ظهور در اين باشد كه به صورت تعددِ مطلوب است، انجام امر محوله را بعد از زمان مقرر قبول ميكنيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، در اين صورت تكاليف دو تا ميباشد.
آقاي شبزندهدار ـ حالا متن قانون انتزاع، ظهور در تعدد مطلوب دارد؟
آقاي رهپيك ـ بله، الآن قانونگذاري ما ظهور در تعدد مطلوب دارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ همهي اينها تكليفهاي متعدد هستند؛ امثال ذيل اين ماده واحده واقعاً تكليفهاي متعدد هستند.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، متأسفانه شما در مقام عمل يك آييننامه پيدا نميكنيد كه در ظرف زمانيِ تعيينشده به تصويب رسيده باشد. اگر ميخواهيم به دليل گذشت زمانِ تصويب جلوي اين مصوبه بايستيم، از حالا به بعد بايد جلوي تصويب همهي اساسنامهها بايستيم. واقعش اين است كه ميگويم من يك مورد سراغ ندارم كه در مهلت تعيينشده تصويب شده باشد.
آقاي رهپيك ـ نه حاجآقا، ظهور قوانين در همين تعدد مطلوب است.
آقاي آملي لاريجاني ـ آقاي صحاننظيف، ما كه در اين باره فحص نكردهايم. در اين باره استقراي تام نفرماييد. شايد يك مورد خلاف پيدا شود.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، واقعاً نيست؛ واقعاً يك مورد هم نيست كه در زمان تعيينشده، تصويب شده باشد.
آقاي رهپيك ـ حاجآقا، نتيجهي عدم تصويب آييننامهها اين است كه مثلاً قوانيني كه مجلس گذرانده است، اجرا نشود. خب، هيچ موقع قصد قانونگذار اين نيست كه اگر آييننامه در موعد مقرر تصويب نشد، اصل قانون منتفي بشود. بلكه مجلس به دولت تكليف كرده است كه اين كار را در آن مدت انجام بدهد. حالا اگر وزير و وكيل اين كار را در مدت مقرر انجام نداد، بعداً او را استيضاح ميكنند و ميگويند آقا چرا وظيفهات را انجام ندادي؟ حالا قصد قانونگذار اين نيست كه مثلاً اگر اين قانونِ دويست مادهاي را نوشتيم ولي آييننامهاش را ننوشتيم، اصل قانون منتفي شود.
آقاي شبزندهدار ـ بله، در اين صورت قانون كه منتفي نميشود.
آقاي رهپيك ـ خب، قانون بدون وجود آييننامه، قابل اجرا نيست ديگر.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، قابل اجرا نيست.
آقاي رهپيك ـ قانوني كه آييننامهي اجرايي ندارد، قابل اجرا نيست.
آقاي مدرسي يزدي ـ طبق فرمايش شما [= آقاي شبزندهدار]، در صورت اتمام زمان تصويب آييننامه، مجلس دوباره بايد به دولت اجازهي تصويب آن را بدهد.
آقاي رهپيك ـ ظهور اينگونه موارد در اين است كه شما الآن آييننامه را بنويس، ولي خب، اگر الآن نوشته نشد، آن را در موعد ديگر بنويس.
آقاي كدخدائي ـ خب، حالا فكر ميكنم اگر بخواهيم در اين باره رأيگيري كنيم، اين ايراد رأي ندارد. رأي بگيرم؟
آقاي آملي لاريجاني ـ هر چيزي كه آقاي [شبزندهدار] ميفرمايد، انجام بدهيد.
آقاي كدخدائي ـ اين مورد رأي ندارد.
آقاي شبزندهدار ـ حالا ما كه حرف حقي زديم.
آقاي كدخدائي ـ خب، الآن چه بگوييم؟
آقاي آملي لاريجاني ـ آقايان ميخواهند حرف باطل ايشان را قبول كنند يا ميخواهند قبول نكنند.
آقاي شبزندهدار ـ اشكال اول اين است كه اين مصوبه اصلاح اساسنامه نيست، بلكه تصويب اساسنامهي جديد است.
آقاي كدخدائي ـ پس چون اين مصوبه اصلاح نيست و يك اساسنامهي جديد است، اشكال دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ واقعاً محتواي اين اساسنامه در يك حدي جديد است كه ميشود به آن ايراد گرفت.
آقاي كدخدائي ـ اصلاً خيلي از مطالب اين مصوبه با اساسنامهي فعلي همپوشاني دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ ظاهر حرف خود هيئت وزيران اين است كه اين مصوبه، اصلاحيهي اساسنامه نيست.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، حالا اگر هيئت وزيران اين حرفشان را اشتباه نوشته باشند، چه ميگوييد؟ يعني ميشود همين حرفهايي را كه اينها گفتهاند، به صورت مَجاز معني كرد ديگر. در هر حال ما هم بايد محتواي اين مصوبه را ببينيم. اگر اين مصوبه واقعاً يك اصلاحيه است، بگوييم اصلاحيه است و مشكلي ندارد ديگر. آقايان ميگويند كه خيلي از چارچوبهاي مذكور در اين مصوبه با اساسنامهي فعلي مشترك است.
آقاي كدخدائي ـ معمولاً اينطور است. خب، آقاياني كه اين اساسنامه را از اين جهت واجد ايراد ميدانند، اعلام نظر بفرمايند.
آقاي مدرسي يزدي ـ «از اين جهت» اشاره به چه بود؟
آقاي كدخدائي ـ اشاره به همين مطلب اولي بود كه [حاجآقاي شبزندهدار] فرمودند؛ يعني اين مصوبه، اصلاحيه نيست، بلكه يك اساسنامهي جديد است.
آقاي مدرسي يزدي ـ خب، آقايان اين مصوبه را نگاه كنند.
آقاي كدخدائي ـ حالا حاجآقاي [شبزندهدار] اين ايراد را فرمودند. ايشان ميفرمايند كه اين اساسنامه را بررسي كردهاند. اين ايراد، ايراد حاجآقاي شبزندهدار است.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، ايشان هم اين مصوبه را بررسي نكردهاند.
آقاي شبزندهدار ـ ما هم اين را بررسي نكردهايم. ما اين ايراد را از باب ظاهر كلام خود هيئت وزيران ميگوييم.
آقاي آملي لاريجاني ـ ايشان ميگويند شكلِ اين مصوبه اشكال دارد.
آقاي طحاننظيف ـ پژوهشكدهي شوراي نگهبان اين اساسنامه را بررسي كرده است ديگر.
آقاي شبزندهدار ـ اساسنامهي فعلي كميته نزد ما نبوده است، ولي از ظاهرِ كلام صدرِ اين مصوبه معلوم ميشود كه اين مصوبه يك اصلاحيه نيست.
آقاي كدخدائي ـ پس اين حرف شما حق است تا در مورد آن رأي بگيريم يا نه؟
آقاي شبزندهدار ـ آخر در اينجا ننوشته است كه اين مصوبه يك اصلاحيه است. در اينجا بايد بنويسند اين اصلاحيه است.
آقاي آملي لاريجاني ـ عنوان اساسنامه خيلي مهم نيست.
آقاي كدخدائي ـ خيلي خب، جلو برويم. بند بعدي را بخوانيد.
آقاي طحاننظيف ـ آقاي دكتر، ببخشيد؛ من يك نكته دارم. اين اساسنامه بايد همزمان با اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك نوشته ميشد. ما الآن يك بررسي انجام داديم. اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك در سال 1397 تصويب شده است.
منشي جلسه ـ اساسنامه پارالمپيك را ميگويند.
آقاي طحاننظيف ـ بله، منظورم اساسنامهي پارالمپيك است.
آقاي كدخدائي ـ اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك نوشته شده است؟
آقاي طحاننظيف ـ بله، آن اساسنامه نوشته شده است و ابلاغ هم شده است، ولي به شوراي نگهبان ارسال نشده است.
آقاي كدخدائي ـ آن اساسنامه به اينجا ارسال نشده است؟
آقاي طحاننظيف ـ نه.
آقاي كدخدائي ـ خب، بايد جداگانه اين را كه آن اساسنامه به شوراي نگهبان ارسال نشده است به هيئت وزيران بگوييم.
آقاي طحاننظيف ـ حالا اين هم يك نكتهاي است.
آقاي آملي لاريجاني ـ يك لحظه اجازه بدهيد؛ يك چيز ديگر هم پيش آمده است. ببينيد؛ در قانون انتزاع دو تا چيز هست؛ يكي اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك است. درست است؟
منشي جلسه ـ يكي هم اصلاحات اساسنامهي كميتهي ملي المپيك است.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، يكي هم اصلاحات اساسنامهي اين كميته است. اين مصوبهاي كه شما الآن داريد ميخوانيد، اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك است؟
آقاي طحاننظيف ـ نه، اين مصوبه، اصلاحات اساسنامهي كميتهي ملي المپيك است.
آقاي كدخدائي ـ بله، اين مربوط به كميتهي ملي المپيك است.
منشي جلسه ـ الآن قرار است ما اصلاحيهي اساسنامهي كميتهي ملي المپيك را بخوانيم. اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك را در سال 1397 تصويب كردهاند. قرار بوده است تصويب اين دو اساسنامه همزمان باشد. حالا ما به اين مورد كار نداريم.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، پس اصلاح اساسنامهي كميتهي ملي المپيك براي الآن مانده است.
آقاي طحاننظيف ـ اصلاً اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك را براي اجرا ابلاغ كردهاند.
منشي جلسه ـ بله، آن را براي اجرا ابلاغ كردهاند.
آقاي آملي لاريجاني ـ اساسنامهي آن را ابلاغ كردهاند؟
آقاي كدخدائي ـ بله.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، ولي آن را براي بررسي به ما نفرستادهاند.
آقاي آملي لاريجاني ـ نفرستادهاند؟!
آقاي كدخدائي ـ نه.
آقاي رهپيك ـ آن چيزي كه قبلاً تصويب شده است، اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك بود.
آقاي آملي لاريجاني ـ من همان را عرض ميكنم.
آقاي كدخدائي ـ حاجآقا، بعضي وقتها يادشان ميرود كه اساسنامهها را براي شوراي نگهبان بفرستند. چند تا اساسنامهي ديگر هم داريم كه براي ما نفرستادهاند.
آقاي آملي لاريجاني ـ يعني چه؟!
آقاي طحاننظيف ـ اجازه بدهيد ما به هيئت وزيران اعلام كنيم [كه اساسنامهي كميتهي پارالمپيك را به شوراي نگهبان ارسال نكردهاند].
آقاي آملي لاريجاني ـ يعني آنها اساسنامهي مؤخر را براي شما فرستادهاند، ولي الآن ميخواهند اساسنامهي مقدم را بفرستند؟
آقاي مدرسي يزدي ـ نه، اين اساسنامهها نبايد مقدم و مؤخر باشند، بلكه بايد همزمان باشند.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، ايشان ميگويد كه اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك مصوب سال 1397 را براي ما نفرستادند. قانون انتزاع به هيئت وزيران گفته است كه اين دو اساسنامه را با هم تصويب بكنيد. اما كاري كه آنها عملاً كردهاند، اين است كه آمدهاند و اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك را مقدم بر اين اساسنامه تصويب كردند. آخر اين كار آنها عجيب است.
آقاي طحاننظيف ـ واقعاً عجيب است.
آقاي كدخدائي ـ خب، حالا ديگر اين كار انجام شده است. بايد به اين كار آنها هم جداگانه ايراد بگيريم.
آقاي طحاننظيف ـ نه آقاي دكتر، اجازه بدهيد؛ ما بايد در مورد آن اساسنامه هم به هيئت وزيران نامه بزنيم ديگر.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، در اين باره به آنها نامه بزنيد.
آقاي طحاننظيف ـ آن [= ابلاغ اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك بدون تأييد شوراي نگهبان] كه كاري غير قانوني است.
آقاي رهپيك ـ چون اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك سوابق نداشته است بايد از نو نوشته ميشد، ولي كميتهي ملي المپيك، سوابق و اساسنامه داشته است؛ لذا اساسنامهي آن بايد اصلاح ميشد.
آقاي آملي لاريجاني ـ ماده واحدهي قانون انتزاع گفته است كه براي كميتهي ملي پارالمپيك اساسنامه بنويسند.
آقاي رهپيك ـ بله ديگر.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، بايد اساسنامهي آن كميته را خدمت شما ميفرستادند.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، الآن اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك را ببينيد تا نسبت به تصويب آن مطمئن بشويم: «هيئت وزيران در جلسه 24/5/97 به پيشنهاد مشترك وزارت ورزش و و جوانان و كميته ملي پارالمپيك و به استناد ماده واحده قانون انتزاع كميته ملي پارالمپيك از كميته ملي المپيك جمهوري اسلامي ايران - مصوب 1395 - اساسنامه كميته ملي پارالمپيك را به شرح زير تصويب كرد.»
آقاي كدخدائي ـ ميخواهيد چه چيزي در مورد آن اساسنامه به هيئت وزيران بگوييد؟
آقاي طحاننظيف ـ آقاي دكتر، آن اساسنامه براي بررسي به شوراي نگهبان نيامده است.
آقاي كدخدائي ـ خيلي خب، آن اساسنامه به اينجا نيامده است، ولي الآن چهكارش كنيم؟ الآن ديگر رهايش كنيد.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، چرا رهايش كنيم؟ عجيب است.
آقاي طحاننظيف ـ نميشود رهايش كرد.
آقاي كدخدائي ـ آخر الآن آن اساسنامه چهكار به اين اساسنامه دارد؟ ما الآن ميخواهيم در مورد اين اساسنامه بحث بكنيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ ميدانم، ولي حالا كه فهميديم و كشف كرديم كه آن اساسنامه به شوراي نگهبان ارسال نشده است، بايد به هيئت وزيران نامه بنويسند و بگويند كه اين كار اشتباه است.
آقاي كدخدائي ـ در مورد آن اساسنامه بايد جداگانه نظر بدهيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، در مورد آن جداگانه نظر بدهيم ديگر. اشكال آن را در قالب اشكالات اين مصوبه كه نمينويسند. در نامهي جداگانهاي به هيئت وزيران بنويسند كه در مورد آن اساسنامه تخلف كردهاند ديگر.
آقاي طحاننظيف ـ پس بايد اين موضوع را به هيئت وزيران اعلام بكنيم ديگر.
آقاي آملي لاريجاني ـ من كه ميگويم بايد قطعاً آن را اعلام بكنيم.
آقاي مدرسي يزدي ـ اگر دربارهي ابلاغ آن اساسنامه يقين داريد، اين را اعلام كنيد.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، اين اساسنامه در روزنامهي رسمي چاپ شده است.
آقاي آملي لاريجاني ـ مگر دست خودشان است كه اساسنامه را به شوراي نگهبان ارسال نكنند؟!
آقاي مدرسي يزدي ـ يقين داشته باشيد كه آن را به اينجا نفرستادهاند.
منشي جلسه ـ بله، ما در اين باره بررسي كرديم.
آقاي طحاننظيف ـ بله.
آقاي مدرسي يزدي ـ چطور ميدانيد كه آن را به اينجا نفرستادهاند؟
منشي جلسه ـ اين موضوع را از ادارهي قوانين شوراي نگهبان پرسيدم.
آقاي كدخدائي ـ يك بار ديگر هم ادارهي قوانين مصوبهي مربوط به بحث صندوق بينالمللي پول را هم براي ما آورده است. من گفتم آن را بياوريد تا من در موردش خدمت آقايان توضيح بدهم. در آنجا اساسنامه صندوق بينالمللي پول به كار رفته بود.[7] ما هم برداشتيم و ايراد گرفتيم؛ گفتيم چون ما آن اساسنامه را نداريم، آن را براي ما بفرستيد.[8] ما خودمان ده سال پيش به اين صندوق پيوستيم. ما ده يا پانزده سال پيش به اين صندوق پيوستيم.[9] الآن بايد به اين موارد دقت بكنيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، ادارهي قوانين دربارهي اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك فحص كنند و نتيجه را به ما بگويند ديگر. ما كه نميگوييم نتيجه را همين الآن به ما بدهند. آقايان ميگويند آنها در اين باره يك بررسي بكنند.
آقاي كدخدائي ـ بله، شما نبايد فقط به سايتهاي اينترنتي نگاه كنيد، بلكه بايد پروندهي آن اساسنامه را هم ببينيد. اين سايتهاي اينترنتي يكسري چيزهايي را دارد و يكسري چيزهايي را ندارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، پرونده را هم ببينند.
آقاي مدرسي يزدي ـ نه، اگر ميخواهيد ايراد بگيريد، ايراد هم بگيريد؛ چون اگر اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك در روزنامهي رسمي چاپ شده باشد، بايد تأييد شوراي نگهبان هم همراهش باشد.
آقاي طحاننظيف ـ ما اين مورد را بررسي ميكنيم. اگر شوراي نگهبان اين اساسنامه را بررسي نكرده بود، اشكال ميگيريم. يعني اگر هيئت وزيران آن را براي ما ارسال نكرده بود، ما آن نامه را تهيه ميكنيم.
آقاي رهپيك ـ اين موضوع كه روشن است. ما از سال 1397 تا كنون اين اساسنامه را نديديم.
آقاي طحاننظيف ـ اين اساسنامه، مصوب پارسال است ديگر.
آقاي رهپيك ـ پارسال اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك به شوراي نگهبان نيامده است.
آقاي آملي لاريجاني ـ اگر همين چيزي كه در حافظهتان هست كفايت ميكند، نامه را تهيه كنيد.
آقاي طحاننظيف ـ حالا اسناد را ميبينيم. اين موضوع بررسي ميشود.
آقاي رهپيك ـ نه، آخر اسناد را ديدهاند. من ميگويم ما اين اساسنامه را ندهايديم.
آقاي آملي لاريجاني ـ اگر آن اساسنامه را به ما ندادهاند، نامه را بفرستيد. اينها نبايد عادت كنند كه همينطوري از پيش خودشان اساسنامه ابلاغ كنند.
آقاي كدخدائي ـ بله، دو سه تا اساسنامهي ديگر مثل اين هست. آن مصوبهي مربوط به صندوق بينالمللي پول را هم به ما بدهيد تا آن را بعد از بررسي اين مصوبه مطرح بكنيم. اصلاً بايد آن را قبل از جلسه به ما ميداديد.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، پس حالا نامهي مربوط به اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك را بنويسيد. اگر نظر حاجآقاي [جنتي] هم همينطور است، در اين باره رأي بگيريد.
آقاي كدخدائي ـ خب، در مورد ايراد اول رأي گرفتيم. در مورد بحث اصلاحيه بودن اين مصوبه رأي گرفتيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله ديگر.
آقاي كدخدائي ـ رأي گرفتيم كه آيا اين مصوبه، اصلاح آن اساسنامه است يا اساسنامهي جديد است.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله ديگر.
آقاي كدخدائي ـ خب، من همين را عرض كردم. ما در مورد اين ايراد رأي گرفتيم، ولي كسي از آقايان بهجز خود ايشان [= آقاي شبزندهدار] به آن رأي ندادند.
آقاي آملي لاريجاني ـ حالا اشكال دوم چه بود؟
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، هيچكدام از اشكالات اين بند رأي نياورده است.
آقاي كدخدائي ـ نه، ما فقط در مورد اشكال اول رأي گرفتيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ فكر ميكنم اشكال دوم هم رأي ندارد. سراغ بند بعدي برويم.
آقاي كدخدائي ـ حالا اگر حاجآقاي [شبزندهدار] باز هم در مورد ايراد دوم نكتهاي دارند، بفرمايند.
آقاي شبزندهدار ـ آن اشكال هم مثل همين اشكال است. شما ميخواهيد غمض عين بكنيد.
آقاي كدخدائي ـ عجب.
آقاي آملي لاريجاني ـ جلو برويم. پس بند بعدي را بخوانيد.
آقاي كدخدائي ـ سراغ بند بعدي برويم. بند بعدي را بخوان.
آقاي يزدي ـ بالاخره شما داريد در مورد اصلاح اساسنامهاي كه سه سال از مهلتِ اصلاح آن گذشته است، بحث ميكنيد يا داريد در مورد يك اساسنامهي جديد و ابتدايي بحث ميكنيد؟ معين كنيد كه موضوع بحث كدام است. اشكال دوم ايشان همين است ديگر. اشكال دوم [مجمع مشورتي فقهي] قم همين است كه فاصلهي بين تصويب اساسنامهي كميتهي ملي پارالمپيك با اين اساسنامه زياد است.[10]
آقاي كدخدائي ـ حاجآقا، در مورد اين اشكال صحبت شد و رأيگيري هم شد.
آقاي يزدي ـ حالا اسم اين مصوبه را اصلاح اساسنامهي فعلي گذاشتهايد، در حالي كه اين مصوبه يك اساسنامهي جديد است. اصلاً سه سال از مهلت تصويب اين مصوبه هم گذشته است.
آقاي شبزندهدار ـ حاجآقا، دو تا اشكال هست؛ يكي اينكه زمان تصويبِ اين اساسنامه گذشته است و يكي اينكه اين مصوبه، يك مصوبهي اصلاحي نيست.
آقاي يزدي ـ بله، همينطور است ديگر. اين مصوبه، اصلاحي نيست ديگر.
آقاي شبزندهدار ـ اين مصوبه، تصويب يك اساسنامهي جديد است.
آقاي يزدي ـ [آقايان مجمع مشورتي فقهي] ميگويند مفاد تبصره (3) ماده واحدهي قانون انتزاع حاكي از اين است كه اين مصوبه بايد اصلاح اساسنامهي فعلي باشد، نه اينكه تصويب اساسنامهي جديد باشد.[11]
آقاي كدخدائي ـ حالا آقايان ميفرمايند براي اينكه بفهميم اين مصوبه، اصلاح نيست و يك اساسنامهي جديد است، محتواي آن را هم بخوانيم تا ببينيم آقايان در مورد محتواي آن چه نظري دارند.
آقاي يزدي ـ خيلي خب، اين مصوبه را به عنوان يك اساسنامهي مستقل بخوانيد.
آقاي كدخدائي ـ بخوانيد. خب، جلو برويم.
منشي جلسه ـ «1- كميته بينالمللي المپيك (IOC): سازمان بينالمللي، غير انتفاعي و غير دولتي ميباشد كه انجام وظايف، مسئوليتها و تعهداتي را عهدهدار است كه در منشور المپيك تعيين شده است.»
آقاي مدرسي يزدي ـ حالا اگر بنا است در مورد اشكالات اين بند رأي بگيريم، در مورد مغايرتِ استعمال كلمهي «كميته» با قانون اساسي هم رأي بگيريد.
آقاي كدخدائي ـ حاجآقا، ما الآن خيلي كميته در كشور داريم.
آقاي مدرسي يزدي ـ حالا شما به اين مطلب اشاره فرموديد و آقايان ديگر هم اين را گفتند، ولي شما در اين باره رأي بگيريد. اگر آقايان رأي دادند كه دادند و اگر ندادند كه ندادند.
آقاي شبزندهدار ـ در مورد چه چيزي رأي بگيريم؟
آقاي كدخدائي ـ آقاياني كه استعمال واژهي «كميته» را در واقع مغاير اصل (15) ميدانند، اعلام نظر بفرمايند.
آقاي يزدي ـ اين كلمه كه فارسي نيست.
آقاي كدخدائي ـ دو نفر رأي دادند. خيلي خب، پس سراغ بند بعدي برويم ديگر. ديگر تا آخرِ اساسنامه به كلمهي «كميته» دست نزنيد.
آقاي رهپيك ـ اگر اين اشكال وارد باشد، پس بايد بگوييم كلمهي «كميته» در «كميته انقلاب اسلامي» هم مغاير قانون اساسي است.
آقاي طحاننظيف ـ كلمهي »كميته» در مصوبات ديگر هم آمده است.
آقاي مدرسي يزدي ـ قانون اساسي بعد از تأسيس كميتهي انقلاب اسلامي تصويب شده است.
آقاي كدخدائي ـ حاجآقا، ولي كلمهي «كميسيون» كه در قانون اساسي آمده است.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، ما كميتهي امداد امام خميني (ره) هم داريم. حاجآقاي مدرسي، با كميتهي امداد چهكار كنيم؟
آقاي مدرسي يزدي ـ تصويب قانون اساسي بعد از تأسيس كميتهي امداد هم بوده است.
آقاي طحاننظيف ـ كميتهي امداد هم قبل از تصويب قانون اساسي تأسيس شده است.
آقاي مدرسي يزدي ـ ظاهراً قبل از تصويب آن تأسيس شده است.
آقاي كدخدائي ـ خب، بند بعدي را بخوان.
آقاي رهپيك ـ تأسيس برخي از كميتهها هم بعد از تصويب قانون اساسي بوده است.
آقاي مدرسي يزدي ـ اصلاحات قانون اساسي بعد از فوت امام خميني (ره) تصويب شد.
آقاي طحاننظيف ـ نه.
آقاي مدرسي يزدي ـ وقتي قانون اساسي اصلاح شد، اصلاحات آن را هم به رأي گذاشتند. اصلاحاتي كه در قانون اساسي انجام شد، بعد از فوت امام (ره) به رفراندوم[12] گذاشته شد ديگر.
آقاي كدخدائي ـ بند بعدي را بخوانيد.
منشي جلسه ـ «2- كميته: كميته ملي المپيك جمهوري اسلامي ايران (NOC)، نهاد عمومي غير دولتي و غير انتفاعي با شخصيت حقوقي مستقل، با مدت فعاليت نامحدود، داراي استقلال مالي و به دور از هر گونه گرايشهاي نژادي، مذهبي و سياسي و بدون هر گونه تبعيض از هر نوع است كه در چهارچوب مفاد منشور المپيك و قوانين و مقررات جاري جمهوري اسلامي ايران فعاليت مينمايد. حوزه قانوني و اختيارات كميته، تمامي قلمرو جغرافيايي حاكميت جمهوري اسلامي ايران را در بر ميگيرد.»
آقاي رهپيك ـ [ما در مجمع مشورتي حقوقي به] اين بند اشكال گرفتهايم.[13]
آقاي كدخدائي ـ اين بند اشكال دارد؟
آقاي شبزندهدار ـ شخصيت حقوقي داشتنِ اين كميته اشكال ندارد؟
آقاي كدخدائي ـ آقاي دكتر رهپيك ميفرمايند كه اين بند اشكال دارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ آقايان فقها به شخصيت حقوقي اين كميته اشكال ميگيرند.
آقاي مدرسي يزدي ـ چه كسي اشكال ميگيرد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ تمام مراجع [تقليد] اشكال ميگيرند.
آقاي مدرسي يزدي ـ آخر مراجع در كجا به اين مطلب اشكال ميگيرند؟
آقاي كدخدائي ـ آن مراجع قديم بودند كه به اين موضوع اشكال ميگرفتند. مراجع جديد ديگر به اين مطلب ايراد نميگيرند.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، آنها به شخصيت حقوقيِ جعلي اشكال ميگيرند، نه به شخصيت حقوقيِ امام و مسجد و اينها. آنها به شخصيت حقوقي جعلي اشكال ميگيرند.
آقاي مدرسي يزدي ـ خب، شخصيت حقوقي با جعل ايجاد شده است.
آقاي آملي لاريجاني ـ همهي مراجع به شخصيت حقوقي اشكال گرفتهاند. آقاي خويي (ره) اشكال گرفته است. آقاي سيستاني اشكال گرفته است. آقاي صافي اشكال ميگيرد. همهي مراجع ديگر هم اشكال ميگيرند. كسي شخصيت حقوقي را قبول ندارد.
آقاي كدخدائي ـ حاجآقا، نفي شخصيت حقوقي، كل نظامات را به هم ميريزد.
آقاي مدرسي يزدي ـ مصوبات مربوط به شخصيتهاي حقوقي دهها بار به اينجا آمده است و ما هم آنها را قبول كردهايم.
آقاي كدخدائي ـ بله حاجآقا.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، من نظر آقايان عضو شورا را ميدانم. نظر ماها يك بحث ديگري است. من ميخواهم بگويم آقاياني كه عضو [مجمع مشورتي فقهي] قم هستند، به اين موضوع اشكال نگرفتهاند؟
آقاي مدرسي يزدي ـ ولي آقاي زنجاني شخصيت حقوقي را قبول دارند.
آقاي آملي لاريجاني ـ من نظر ايشان را نميدانم.
آقاي مدرسي يزدي ـ آقاي زنجاني آن را قبول دارند.
آقاي كدخدائي ـ خب.
آقاي آملي لاريجاني ـ همهي ماها كه شخصيت حقوقي را قبول داريم.
آقاي مدرسي يزدي ـ من خودم با آقاي زنجاني صحبت كردم. خيال ميكنم ايشان گفتند كه شخصيت حقوقي يك چيز عقلايي است. ما به آن اشكال داشتيم، لكن به هر حال ايشان آن را قبول كرد. من به اشكال استدلالي اين شخصيت كار ندارم، ولي ايشان آن را قبول كرد.
آقاي آملي لاريجاني ـ شخصيت حقوقي، عقلايي كه هست.
آقاي كدخدائي ـ آقاي دكتر رهپيك، ايرادي را كه به اين بند داريد، بفرماييد.
آقاي رهپيك ـ حالا قبل از بيان ايراد ماهوي بفرماييد با ايرادي كه در مورد كلمات داخل پرانتزها است، چهكار بكنيم؟
آقاي كدخدائي ـ اين عبارتها بايد به خط فارسي باشد.
آقاي آملي لاريجاني ـ عبارات داخل پرانتز چه اشكالي دارد؟
آقاي كدخدائي ـ عبارات داخل پرانتز بايد به خط فارسي باشد.
آقاي رهپيك ـ آنها بايد به خط فارسي باشد.
آقاي كدخدائي ـ ما قبلاً هم در برخي موارد به فارسي نبودنِ خط كلمات ايراد گرفتهايم.[14]
آقاي رهپيك ـ يعني عبارت (IOC) را به خط فارسي بنويسند.
آقاي آملي لاريجاني ـ عبارت داخل پرانتز در واقع يك متن تبعي است.
آقاي كدخدائي ـ چند بار كلمات غير فارسي را در مصوبات گفتهاند و آقايان هم به آنها ايراد گرفتهاند.
آقاي رهپيك ـ بله، چند بار در اينجا به فارسي نبودن كلمات ايراد گرفته شد.
آقاي آملي لاريجاني ـ آن اشكالات براي آن روز بوده است. معلوم نيست امروز هم آن اشكالات رأي داشته باشد.
آقاي رهپيك ـ «كلّ يومٍ هو في شأن.»[15]
آقاي مدرسي يزدي ـ ما به غير فارسي بودن اين عبارتها اشكال داريم. حالا اگر اين اشكال رأي دارد، رأي بگيريد.
آقاي كدخدائي ـ آقاياني كه كاربرد واژههاي غير فارسي را در اين مصوبه مغاير اصل (15) ميدانند، بفرمايند.
آقاي آملي لاريجاني ـ منظور عبارتهايي است كه در داخل پرانتز آمده است ديگر.
آقاي كدخدائي ـ بله، حالا نظرتان را در مورد هر عبارتِ غير فارسي كه داخل پرانتزها هست كلاً اعلام بفرماييد.
آقاي مدرسي يزدي ـ اين عبارتها را در پاورقي مصوبه بگذارند.
آقاي آملي لاريجاني ـ پاورقي با متن چه فرقي ميكند؟
آقاي كدخدائي ـ اين اشكال شش رأي دارد. خيلي خب، سراغ بند بعدي برويم. اين اشكال را رها كنيد.
آقاي رهپيك ـ خب، يك رأي ديگر به اين اشكال بدهيد تا اين رويهي مخالفت با استعمال كلمات غير فارسي از بين نرود.
آقاي شبزندهدار ـ من هم به اين اشكال رأي ميدهم.
آقاي كدخدائي ـ حاجآقاي شبزندهدار هم رأي دادند.
آقاي رهپيك ـ هفت تا رأي آورد.[16]
آقاي شبزندهدار ـ خب، حالا چند تا حرف در مورد اين بند هست كه من عرض ميكنم.
آقاي كدخدائي ـ بفرماييد.
آقاي شبزندهدار ـ يكي اين است كه اين بند گفته است كميتهي ملي المپيك در چارچوب مفاد منشور المپيك فعاليت ميكند. شما از مفاد منشور المپيك خبر داريد؟
آقاي مدرسي يزدي ـ نه، ولي قطع داريم كه بعضي مفادش درست نيست.
آقاي اعرافي ـ قطعاً چيزهايي از آن خلاف است.
آقاي آملي لاريجاني ـ چرا؟ چرا قطعاً چيزهايي از آن خلاف است؟
آقاي اعرافي ـ چون چيزهايي دارد كه هيچ مذهب و [ديني آنها را قبول نميكند.]
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، بستگي دارد محمول آن منشور چه ميباشد؛ يعني اگر اين اساسنامه ما را به تبعيت از موارد خلاف ملزم كند، بله اشكال دارد.
آقاي شبزندهدار ـ خب، بنابراين ما چگونه اين مسئله را به هيئت وزيران بگوييم. يكي از اشكالات اين اساسنامه همين است كه ما اطلاعي از منشور المپيك نداريم. ارجاع به اين منشور فقط لفظي هم نيست؛ چون اين بند ميگويد اين كميته در چارچوب مفاد منشور المپيك فعاليت ميكند.
آقاي آملي لاريجاني ـ ما به منشور المپيك پيوستهايم يا نپيوستهايم؟ شايد به اين منشور پيوسته باشيم.
آقاي شبزندهدار ـ ما مفاد منشور المپيك را نميدانيم. مفاد منشور المپيك چيست؟
آقاي آملي لاريجاني ـ اگر به اين منشور نپيونديد، شايد اصلاً به مسابقات المپيك راهتان ندهند.
آقاي شبزندهدار ـ حاجآقا، آن بحث كه تمام شد؛ آن بحث تمام شد؛ آن بحث تمام شد. اينكه حالا داريم ميگوييم، اشكال جديدي است.
آقاي آملي لاريجاني ـ من ميپرسم كه ما قبلاً به اين منشور ملحق نشدهايم؟
آقاي كدخدائي ـ به منشور المپيك؟
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، ما منشور المپيك را نپذيرفتهايم؟
آقاي كدخدائي ـ منشور المپيك را ميفرماييد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، آخر اگر اين منشور را نپذيريد، به مسابقات المپيك راهتان نميدهند.
آقاي كدخدائي ـ ما در سال 1325 به اين منشور پيوستيم ديگر. نه، ببخشيد؛ ما در سال 1326 به اين منشور پيوستيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ ما به اين منشور پيوستهايم؟
آقاي رهپيك ـ نه.
آقاي شبزندهدار ـ اينكه ايران قبل از انقلاب به اين منشور پيوسته است، به ما ربطي ندارد. ما الآن ميخواهيم بگوييم اين منشور غير شرعي است يا نه.
آقاي رهپيك ـ ما خودمان گفتهايم ما هم عضو كميتهي بينالمللي المپيك بشويم.[17]
آقاي كدخدائي ـ كميتهي ملي المپيك ايران در سال 1325 تشكيل شده است. ما در سال 1326 به عضويت كميتهي بينالمللي المپيك پذيرفته شديم.
آقاي اعرافي ـ در هر صورت همانطور كه حاجآقاي موسوي هم فرمودند، اگر اين منشور را به اين اساسنامه پيوست كرده بوديم، خيلي بهتر ميشد.
آقاي رهپيك ـ نه، ما نبايد آن را پيوست كنيم. ما بايد از هيئت وزيران درخواست كنيم كه آن را پيوست كنند. اين مورد هم مثل بقيهي مواردي است كه در يك مصوبه از يك سندي نام برده ميشود و ما ميگفتيم آن سند را هم براي ما بفرستند.
آقاي كدخدائي ـ اگر بخواهيد اين منشور را همينطوري ببينيد، الآن در اينترنت هست.
آقاي آملي لاريجاني ـ بالاخره بند (2) گفته است ما در چارچوب اين منشور فعاليت كنيم.
آقاي كدخدائي ـ بله.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، مفاد اين منشور چيست؟
آقاي موسوي ـ بند (1) اين مطلب را صريحتر گفته است. اين بند قيد «چارچوب» را هم نگفته است، بلكه گفته است: «... سازمان بينالمللي، غير انتفاعي و غير دولتي ميباشد كه انجام وظايف، مسئوليتها و تعهداتي را عهدهدار است كه در منشور المپيك تعيين شده است.» آن بند، رعايت مفاد اين منشور را خيلي صريحتر گفته است.
آقاي آملي لاريجاني ـ حالا اين اساسنامه را همينطوري رد كنيم تا آن منشور را برايمان بفرستند ديگر. يك نامهي رسمي به دولت بزنيد كه بايد آن منشور را به اين اساسنامه پيوست كنيد تا ما در مورد آن نظر بدهيم.
آقاي رهپيك ـ بله ديگر.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله ديگر.
آقاي مدرسي يزدي ـ ما رسماً به اين منشور پيوستهايم.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، ظاهراً اينطور نيست كه كشورها به منشور بپيوندند.
آقاي مدرسي يزدي ـ چرا؛ آقايان گفتند ما به اين منشور پيوستهايم.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، ما به كميتهي بينالمللي المپيك پيوستهايم.
آقاي رهپيك ـ ما به كميتهي بينالمللي المپيك پيوستهايم.
آقاي مدرسي يزدي ـ همان پيوستنِ قبلي به منشور المپيك، مورد قبول است و ديگر نميخواهد دوباره آن منشور را براي ما ارسال كنند؛ چون آن منشور هم جزء قوانين ما است.
آقاي كدخدائي ـ خب، وقتي ما به كميتهي بينالمللي المپيك پيوسته باشيم، همه چيزش را قبول كردهايم.
آقاي آملي لاريجاني ـ آقاي مدرسي، آقايان ميگويند ما عضو كميتهي بينالمللي المپيك هستيم، نه عضو اين منشور؛ چون اين منشور فقط يك منشور است.
آقاي مدرسي يزدي ـ عيبي ندارد، ايران اين منشور را پذيرفته است يا نپذيرفته است؟
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، آقايان نگفتند كه آن را پذيرفته است.
آقاي مدرسي يزدي ـ چرا؛ اگر منظور پذيرفتن است كه اين منشور پذيرفته شده است ديگر. خب، اين منشور در قالبِ قانون رسمي كشور پذيرفته شده است، ولو اينكه اين قانون مربوط به زمان طاغوت باشد. پس اين منشور ديگر نيازي به فرستادن ندارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ حالا آقايان بايد آن قانون را ببينند. اصلاً چنين چيزي هست؟ يعني ما به اين منشور پيوستهايم؟
آقاي موسوي ـ نه، ما عضو آن نشدهايم.
آقاي رهپيك ـ بله، ما به آن نپيوستهايم.
آقاي آملي لاريجاني ـ اصلاً اين منشور مربوط به چه زماني بوده است؟
منشي جلسه ـ اين منشور همان اساسنامهي كميتهي بينالمللي المپيك است.
آقاي رهپيك ـ اين منشور، دستورالعمل كميتهي بينالمللي المپيك است.
منشي جلسه ـ ما قانون مصوب مجلس شوراي ملي هم نداريم كه مثلاً [اجازهي الحاق به اين كميته را داده باشد.]
آقاي آملي لاريجاني ـ الآن بررسي كنيد كه اين منشور همان اساسنامهي كميتهي بينالمللي المپيك است؟
آقاي موسوي ـ الآن كميتهي بينالمللي المپيك به اينكه در ايران خانمها نميتوانند به استاديومهاي ورزشي بيايند، ايراد ميگيرد.
آقاي مدرسي يزدي ـ اگر ما به كميتهي بينالمللي المپيك پيوسته باشيم، معنايش اين است كه آن منشور را هم قبول كردهايم.
آقاي موسوي ـ حاجآقا، آنها به ما ميگويند چرا نميگذاريد خانمها به استاديوم بيايند. اين منشور در مورد جنسيت، نژاد يا نميدانم مذهب و خيلي چيزها مطالبي ميگويد. ما با ورزشكاران اسرائيلي نميتوانيم ورزش بكنيم. حالا آنها ميگويند چرا نميتوانيد اين كار را بكنيد. قوميت كه مسئلهاي نيست. در اين منشور خيلي از اين مسائل هست.
آقاي آملي لاريجاني ـ حالا اين منشور را آورديد؟
آقاي اعرافي ـ اينكه ما به كميتهي بينالمللي المپيك ملحق شدهايم يعني اين منشور را هم پذيرفتهايم ديگر.
آقاي آملي لاريجاني ـ مفاد اين منشور چيست؟ بعيد است منشور همان اساسنامهي كميتهي بينالمللي المپيك باشد. آخر اينجا خودش يك اساسنامه است.
آقاي اعرافي ـ اگر ما به كميتهي بينالمللي المپيك ملحق شدهايم، يعني اين منشور را هم پذيرفتهايم ديگر.
آقاي رهپيك ـ مجلس به ما اجازه داده است كه به اين كميته ملحق بشويم. يك قانوني هست كه در آن گفتهاند دولت ميتواند به بعضي از مجامع بينالمللي بپيوندد؛ يعني مجوز اين كار را دادهاند. يكي از آن مجوزها، پيوستن ما به كميتهي بينالمللي المپيك است.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، بحث ما در مورد اين منشور است. اين بند ميگويد فعاليت كميتهي ملي المپيك بايد در چارچوب آن منشور باشد. آقاي موسوي هم همين مطلب را گفتند.
آقاي رهپيك ـ منشور كه همان دستور يا اساسنامهي كميتهي بينالمللي المپيك است. قانون به دولت اجازه داده است كه عضو اين كميته بشود. اين قانون مصوب سال چند بوده است؟
آقاي كدخدائي ـ مصوب سال 1365 است.
منشي جلسه ـ در قانون مصوب سال 1365 گفتهاند كه براي عضويت در اين كميته، پول هم پرداخت بشود. آن قانون عوارضي را كه پرداخت آنها مجاز است، نام برده است.
آقاي رهپيك ـ آن قانون گفته است دولت مجاز است برود و عضو اين مجامع بشود.
آقاي آملي لاريجاني ـ آن قانون اسم اين كميته را هم برده است؟
آقاي رهپيك ـ بله، يكي از كميتههايي كه نام برده است، همين كميته است.
آقاي اعرافي ـ آن قانون گفته است كميتهي ملي المپيك عضو كميتهي بينالمللي المپيك بشود. حتي گفته است حق عضويت هم به آنجا پرداخت بشود.
آقاي رهپيك ـ بله ديگر؛ اين يعني كميتهي ملي المپيك ميتواند عضو كميتهي بينالمللي المپيك بشود، نه اينكه از قبل به آن ملحق شده باشد.
آقاي آملي لاريجاني ـ عضو حق عضويت را ميپردازد.
آقاي رهپيك ـ آن قانون به شما مجوز داده است كه ميتوانيد برويد و عضو كميتهي بينالمللي المپيك بشويد.
آقاي آملي لاريجاني ـ آنوقت شما هم به آن قانون ايراد نگرفتيد.
آقاي رهپيك ـ آن قانون، اين مجوز را داده است.
آقاي آملي لاريجاني ـ شما هم به آن ايراد نگرفتيد.
آقاي رهپيك ـ آن قانون مصوب سال 1365 است.
آقاي آملي لاريجاني ـ خيلي خب ديگر؛ ميدانم ديگر؛ شما به آن قانون ايراد نگرفتيد.
آقاي رهپيك ـ نه ديگر؛ اعضاي شوراي نگهبان به آن ايراد نگرفتند.
آقاي آملي لاريجاني ـ خيلي خب.
آقاي رهپيك ـ آن قانون به دولت مجوز ميدهد كه به برخي كميتهها و سازمانهاي بينالمللي حق عضويت بدهد.
آقاي طحاننظيف ـ در آن قانون فقط بحث حق عضويت آمده است.
آقاي رهپيك ـ خب، پرداخت حق عضويت يعني اينكه ميخواهيد عضو اين كميته بشويد ديگر.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، پرداخت حق عضويت بالالتزام يعني اينكه ميخواهيد عضو آن كميته بشويد ديگر.
آقاي رهپيك ـ ولي دولت هنوز نرفته است سندي امضا كند و به اين كميته ملحق بشود.
آقاي آملي لاريجاني ـ عيبي ندارد. به هر حال در آن قانون، الحاق ايران را به اين كميته تجويز كردهاند.
آقاي رهپيك ـ بله، اين الحاق را تجويز كردهاند.
آقاي آملي لاريجاني ـ حالا اينكه سند امضا بشود يا نشود، چه فرقي ميكند؟
آقاي رهپيك ـ در صورتي كه سند امضا نشود، ممكن است شما بعداً برويد و ببينيد نميشود به اين كميته ملحق شد.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، ما عضو اين كميته نشدهايم. اين چيزي كه اين قانون ميگويد، پرداخت حق عضويت است. حق عضويت يك پولي است كه شما ميدهيد تا بتوانيد از بعضي چيزها استفاده بكنيد. ظاهراً عضويت و حق عضويت دو چيز است.
آقاي رهپيك ـ نه، در اين قانون به دولت مجوز دادهاند كه عضو اين كميته بشود.
آقاي آملي لاريجاني ـ خود اين تجويز هم اشكال دارد. اگر اصل الحاق به اين كميته اشكال داشته باشد، تجويز آن هم اشكال دارد.
آقاي رهپيك ـ نه.
آقاي آملي لاريجاني ـ چرا ديگر؛ اين مطلب كه واضح است.
آقاي رهپيك ـ شما به دولت اجازه داديد كه برود و عضو كميتهي بينالمللي المپيك بشود.
آقاي آملي لاريجاني ـ همين تجويز هم اشكال دارد ديگر.
آقاي رهپيك ـ نه، اين تجويز يعني شما عضو اين كميته شدهايد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، نه، من ميگويم تجويزِ اين عضويت هم مثل خود عضويتِ در اين كميته اشكال دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ اين تجويز مثل تجويز دادن براي انجام يك كار خلاف است.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله ديگر؛ اينطور ميشود ديگر. تجويز عضويت با خود عضويت چه فرقي ميكند؟ تجويز آن هم اشكال دارد.
آقاي رهپيك ـ ولي ممكن است شما بعداً برويد و ببينيد كه نميشود به اين كميته ملحق شد.
آقاي آملي لاريجاني ـ من ميخواهم بگويم اگر اين بررسي آن قانون روي حساب ميبود، بايد شوراي نگهبان به تجويز عضويت در اين كميته اشكال ميگرفت. بله ديگر؛ اگر اصل عضويتِ در اين كميته اشكال دارد، تجويز اين عضويت هم اشكال دارد.
آقاي رهپيك ـ خب، اين هم يك حرف ديگري است. حالا فرض كنيد آن قانون درست است. حالا ميگويند آن عضويت به منزلهي الحاق به آن كميته است.
آقاي آملي لاريجاني ـ حالا ممكن است شما بگوييد شوراي نگهبان آنوقت به اين عضويت اشكال نگرفته است، ولي ما الآن ميخواهيم به آن اشكال بگيريم. حالا اين يك بحث ديگري است.
آقاي رهپيك ـ نه، اصلاً عرض من اين است كه اين تجويز به منزلهي الحاق به اين كميته نيست.
آقاي آملي لاريجاني ـ اصلاً اين منشور را بياورند ببينيم چيست. آخر ببينيم اين منشور چيست.
منشي جلسه ـ جسارتاً من فقط يك نكتهي تكميلي عرض بكنم. عنوان قانوني كه در سال 1365 تصويب شده است، اين است: «قانون عضويت دولت جمهوري اسلامي ايران در سازمانها و مجامع بينالمللي.» در واقع پيوست اين قانون، سازمانها و مجامعي را كه ايران عضو آنها بوده است يا مجوز قانوني براي عضويت در آنها داشته است، تفكيك كرده است. آن پيوست ميگويد ما عضو بعضي سازمانها هستيم، ولي ما مجوز قانوني براي عضويت در آنها نداشتيم. بند (61) آن پيوست، كميتهي بينالمللي المپيك را به عنوان يكي از سازمانهايي كه ايران عضو آنها بوده است و مجوز قانوني هم براي عضويت داشته است، ذكر كرده است. آنجا گفته است كه دولت در آن سال اجازه دارد مبلغ بيست و هفت هزار و پانصد (27.500) دلار به عنوان حق عضويت به آن كميته پرداخت كند.
آقاي آملي لاريجاني ـ پس آن قانون، عضويت ايران را در اين كميته تأييد كرده است.
منشي جلسه ـ ولي ما قانوني كه در آن مجلس شوراي ملي اجازهي عضويت در اين كميته را داده باشد، نداريم. كميتهي ملي المپيك يك مؤسسهي غير دولتي است كه عضو كميتهي بينالمللي المپيك شده است، ولي طبق قانون مجلس عضو آنجا نشده است. ما در هيچ جاي قوانين مجلسمان، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، حكمي مبني بر اجازهي الحاق به اين كميته نداريم.
آقاي آملي لاريجاني ـ آقا، ولي اين قانوني كه الآن شما داريد ميگوييد، عضويت در اين كميته را تجويز كرده است ديگر.
آقاي كدخدائي ـ اينكه ما به اين كميته حق عضويت دادهايم، يعني به آن پيوستهايم ديگر.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، مواد (61) و (63) آن قانوني كه الآن خوانديد، عضويت در اين كميته را تجويز كرده است ديگر.
آقاي طحاننظيف ـ بند (61) است، نه ماده (61).
منشي جلسه ـ بله، بند (61) پيوست آن قانون است.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، بند (61)، اين عضويت را تجويز كرده است ديگر.
آقاي كدخدائي ـ بله ديگر.
آقاي رهپيك ـ يعني كميتهي ملي المپيك عضو كميتهي بينالمللي المپيك بوده است؟
آقاي آملي لاريجاني ـ بله ديگر.
آقاي كدخدائي ـ شما داريد به اين كميته حق عضويت ميدهيد، ولي ميگوييد عضو آن نيستيم؟
منشي جلسه ـ اصلاً قانوني براي الحاق به اين كميته نداريم. اجازهي الحاق به اين كميته داده نشده است، ولي عضويت در آن به رسميت شناخته شده است.
آقاي آملي لاريجاني ـ الحاق به اين كميته تصويب شده است ديگر. مجلس اين الحاق را قبول كرده است ديگر.
منشي جلسه ـ اين الحاق الآن به صورت رسمي است.
آقاي كدخدائي ـ اين قانون بهطور ضمني اجازه الحاق داده است. اينكه اين قانون ميگويد برويد و به اين كميته حق عضويت بدهيد، يعني چه؟
آقاي آملي لاريجاني ـ يعني مجلس عضويت در اين كميته را بالالتزام قبول كرده است ديگر. اين موضوع روشن است.
آقاي آملي لاريجاني ـ «چارتر»[18] يعني منشور؟
آقاي كدخدائي ـ بله، منشور سازمان ملل همان چارتر سازمان ملل است.
آقاي شبزندهدار ـ حالا اگر ميخواهيد اظهار نظر در مورد اين اساسنامه را معلّق بگذاريم تا منشور كميتهي بينالمللي المپيك را ببينيم.
آقاي رهپيك ـ آن سند بايد فرستاده شود.
آقاي آملي لاريجاني ـ بايد بگوييم آن منشور را رسماً براي ما بفرستند.
آقاي رهپيك ـ مجلس دارد ميگويد عضويت در اين كميته رسمي است؛ پس منشور آن را براي ما بفرستند.
آقاي آملي لاريجاني ـ حالا الآن رسيدگي به اين اساسنامه را با توجه به اينكه در آن به منشور المپيك ارجاع داده شده است، معلّق ميكنيد؟
آقاي كدخدائي ـ بايد بگوييم منشور المپيك براي ما ارسال بشود تا اعلام نظر بشود. يك چنين ايرادي بگيريم و درخواست كنيم كه اين منشور براي ما ارسال شود.
آقاي شبزندهدار ـ بله.
آقاي آملي لاريجاني ـ بگوييم منشور را رسماً براي ما بفرستند.
آقاي كدخدائي ـ بله ديگر؛ ارسال منشور را به عنوان يكي از ايرادهايمان به اين اساسنامه بگيريم ديگر.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله ديگر.
آقاي رهپيك ـ از نظر مجلس، آن منشور، رسمي تلقي ميشود؛ پس بايد آن را براي ما بفرستند.
آقاي كدخدائي ـ حالا در مورد اين منشور يك پيوستي و چيزي هست. ما به هيئت وزيران مينويسيم كه آن را براي ما بفرستد تا در مورد اين اساسنامه اعلام نظر بشود. ولي ما به قانون مصوب سال 1365 رسيدگي نكردهايم.
آقاي آملي لاريجاني ـ چون منشور المپيك به دست ما نرسيده است، رسماً بخواهيد كه آن را براي ما بفرستند.
آقاي كدخدائي ـ پس بايد بگوييم با عنايت به اينكه منشور المپيك مندرج در اين اساسنامه پيوست نشده است، آن را براي ما بفرستيد.
آقاي آملي لاريجاني ـ در اين اساسنامه، به اين منشور ارجاع داده شده است؟
آقاي كدخدائي ـ بله ديگر؛ الآن دارند تعهدات كميتهي ملي المپيك را بر اساس اين منشور ميگويند. به همين خاطر است كه هيئت وزيران در بند (2) تعاريف آورده است [كميتهي ملي المپيك در چارچوب منشور المپيك فعاليت ميكند].
آقاي آملي لاريجاني ـ به هيئت وزيران بگوييم شما اين منشور را براي ما ارسال كنيد تا ما در مورد اين اساسنامه اظهار نظر كنيم.
آقاي كدخدائي ـ اين منشور براي ما ارسال بشود تا اظهار نظر شود. آقاياني كه اين ايراد را قبول دارند، اعلام نظر بفرمايند.
آقاي شبزندهدار ـ اين ايراد به اين معنا است كه براي اظهار نظر در مورد اين اساسنامه بايد آن منشور را ديد.
آقاي كدخدائي ـ اين ايراد چند تا رأي دارد؟ آرا هشت تا شد؟ اين همه رأي هست. خيلي خب، اين ايراد را هم به عنوان درخواستِ ارسال منشور بنويسيد.[19]
آقاي شبزندهدار ـ حالا من قبل از اينكه مطلبم را عرض كنم، استفهامي دارم؛ در واقع سؤال دوم من اين است كه معناي عبارت «به دور از هر گونه گرايشهاي نژادي، مذهبي و سياسي» در بند (2) چيست؟
آقاي كدخدائي ـ حاجآقا، اين مسئله همين دعوايي است كه ما الآن داريم.
آقاي شبزندهدار ـ معناي اين عبارت چيست؟ يعني بنا داريم مقتضيات مذهبي را در اين كميته مراعات نكنيم؟ خب، مراعات نكردن مقتضيات نژادي عيبي ندارد. حالا مراعات نكردن مقتضيات سياسي هم عيبي ندارد، اما به دور از هر گونه گرايشهاي مذهبي يعني چه؟
آقاي كدخدائي ـ الآن يك بخش از دعوا بر سر همين گرايشهاي مذهبي است.
آقاي شبزندهدار ـ يعني بنا داريم مقتضيات مذهب را در امور ورزشي مراعات نكنيم؟ آيا مقصود اين بند همين است؟ خب، اين حرف فينفسه خلاف شرع است ديگر. قيد بعديِ اين بند ميگويد: «در چهارچوب مفاد منشور المپيك و قوانين و مقررات جاري جمهوري اسلامي ايران فعاليت مينمايد.» آيا اين قيد ميتواند عبارت «به دور از هر گونه گرايشهاي نژادي، مذهبي و سياسي» را تقييد كند يا نه؟
آقاي كدخدائي ـ نه، حالا من يك توضيحي خدمتتان ارائه ميدهم. ما در رابطه با بحث المپيك و سازمانهاي بينالمللي ورزشي دو تا مسئله داريم. ما به موجب قانون داخلي گفتهايم كه هر گونه ارتباط با اسرائيل و معامله با اسرائيل و اينها ممنوع است.[20] بحث ورزش هم به همين طريق است. البته مسئولين جهانيِ ورزش، اين كار ورزشكاران ما را قبول نكردند. اخيراً هم ديديد آقايان يا خانمهايي را كه ورزشكارند و با ورزشكاران اسرائيلي مسابقه ندادند، محروم ميكنند. اصلاً در قضيهي آقاي سعيد ملايي كه يك جودوكار است، آمدند و فدراسيون كشتي ما را تحريم كردند؛ به خاطر اينكه ميگفتند شما ايشان را تشويق كرديد كه با ورزشكار اسرائيلي مبارزه نكند. نكتهي دوم در بحث شرعيِ ورزش و در مورد ورزش بانوان است. حالا يك ورزشهايي هست كه بانوان ميتوانند بروند و با لباس پوشيده در آنها شركت كنند، ولي ما نميتوانيم بانوانمان را به مسابقات ورزشي شنا ببريم. الآن در اين باره هم دارند به ما فشار ميآورند كه شما داريد يك بخشي از خانمهاي ورزشكار را از ورزش كردن محروم ميكنيد. ما الآن اين دو تا بحث را داريم و درگير آنها هستيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ اجازه ميدهيد؟ ببينيد؛ اين بند، «قوانين و مقررات جاري جمهوري اسلامي» را به «منشور المپيك» عطف كرده است. معناي اين عطف، اين است كه قوانين و مقررات جمهوري اسلامي هم بايد در كميتهي ملي المپيك جاري باشد. به نظرم اين قيد، مشكل را حل ميكند. آنوقت شما عبارت «به دور از هر گونه گرايش نژادي، سياسي و مذهبي» را فرموديد. شايد اين عبارت هم اشكال نداشته باشد؛ چون اين عبارت دارد ويژگي شخصيت حقوقيِ كميته را ميگويد. ببينيد؛ اين بند دارد ميگويد شما يك شخصيت حقوقي بسازيد و در اين شخصيتي كه ميسازيد، گرايش خاصي را اعمال نكنيد. خب، اين عبارت هم اشكال ندارد. آنچه مهم است، عملِ كميتهي ملي المپيك است. در اين مورد هم اين بند ميگويد عمل آن در چارچوب مقررات جاري جمهوري اسلامي باشد.
آقاي موسوي ـ اين قوانين ما را هم قبول ندارند.
آقاي كدخدائي ـ الآن سر همين مسائل دعوا است ديگر. حاجآقا، الآن همين دعوايي كه عرض كردم، هست. ما را هم محكوم كردند. بعد ما رفتيم و شكايت هم كرديم.
آقاي آملي لاريجاني ـ ما چهكار داريم كه ديگران حرف ما را قبول دارند يا ندارند. ما الآن داريم اين اساسنامهاي را كه به شوراي نگهبان آمده است، تأييد ميكنيم. حالا اينكه مسئولين نميتوانند آن را اجرا كنند، به خودشان مربوط است. ببينيد؛ اين بند با توجه به اينكه ميگويد فعاليت كميتهي ملي المپيك در چارچوب قوانين و مقررات جمهوري اسلامي باشد، خلاف شرع نيست.
آقاي مدرسي يزدي ـ چرا؛ متن بعد از عبارت «منشور المپيك» را بخوانيد.
آقاي رهپيك ـ بعدش «و» دارد. بعدش را بخوانيد.
آقاي مدرسي يزدي ـ اين بند ميگويد فعاليتهاي كميتهي ملي المپيك در چهارچوب مفاد منشور المپيك و قوانين جمهوري اسلامي است.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، بعدش عبارت «و قوانين ...» را دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ يعني فعاليت كميتهي ملي المپيك بر اساس منشور و قوانين جمهوري اسلامي هر دو تا باشد. آنوقت اگر اين دو با هم تضاد داشتند، چهكار ميكنيم؟
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، در اين صورت فعاليت كميته بايد طبق قوانين جمهوري اسلامي انجام بشود ديگر.
آقاي مدرسي يزدي ـ نه.
آقاي رهپيك ـ اين بند ميگويد فعاليت كميته در چارچوب منشور و قوانين هر دو تا باشد ديگر.
آقاي مدرسي يزدي ـ «واو» بين منشور و قوانين، «واو» معيت است؛ يعني فعاليت كميته در چارچوب هر دو تاي اينها است.
آقاي رهپيك ـ اتفاقاً معيار اصلي، منشور است.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، همين مطلب، ايراد دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ منشور المپيك ميگويد زن با فلان لباس به مسابقات بيايد، ولي قانون جمهوري اسلامي ميگويد زن بايد پوشيده بيايد.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، من همين را ميگويم كه قانون جمهوري اسلامي ميگويد زن نبايد برهنه به مسابقات بيايد.
آقاي اعرافي ـ ولي در اين بند، قانون جمهوري اسلامي تقييدكنندهي منشور المپيك نيست. اين بند از اين تقييد خارج است.
آقاي آملي لاريجاني ـ پس به همين موضوع اشكال بگيريد.
آقاي شبزندهدار ـ بله ديگر.
آقاي آملي لاريجاني ـ پس به اين بند صراحتاً ابهام بگيريم و بگوييم با توجه به عطفي كه در اين بند آمده است، در جايي كه بين منشور كميتهي بينالمللي المپيك و قوانين جمهوري اسلامي تضاد باشد، ميخواهيد چهكار بكنيد. اول جواب اين ابهام را بگويند تا بعد ما مسئلهي اين بند را حل كنيم.
آقاي شبزندهدار ـ نه، بگوييم در موارد تضاد، منشور مقيد به قوانين ما باشد و بگوييد كه اين مقررات حاكم است.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، بگوييم اين بند ابهام دارد؛ بگوييم ابهام دارد.
آقاي شبزندهدار ـ بگوييم فعاليتهاي كميتهي ملي المپيك بايد در حدود مقررات خودمان و مقررات شرع باشد.
آقاي آملي لاريجاني ـ من عرض ميكنم كه بگوييم اين بند ابهام دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ معناي اين بند، اين نيست كه فعاليت كميته در چارچوب قوانين كشور باشد.
آقاي آملي لاريجاني ـ معناي اينكه قوانين جمهوري اسلامي را به منشور بينالمللي المپيك عطف كردهاند، چيست؟ خب، ما نميدانيم ميخواهند با اين عطف چه بگويند.
آقاي اعرافي ـ اين بند منشور را ملاك قرار داده است.
آقاي مدرسي يزدي ـ اين عطف يعني كميته در هنگام تضاد بين منشور و قوانين كشور، نميتواند به قوانين كشور عمل كند.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، پس ما اين اشكال را بگوييم.
آقاي شبزندهدار ـ حالا ابهام بگيريم و بگوييم مقصود از اين عطف چيست.
آقاي آملي لاريجاني ـ ابهام بگيريم و بگوييم در صورت تضاد بينِ قوانين جمهوري اسلامي و منشور المپيك، چه ميشود.
آقاي شبزندهدار ـ بله، ابهام بگيريم و بگوييم مقصود از اين عطف چيست.
آقاي آملي لاريجاني ـ بگوييم در صورت وجود تضاد بين اين دو، چه ميشود.
آقاي مدرسي يزدي ـ البته قرائن، غلبه را به منشور ميدهد.
آقاي آملي لاريجاني ـ شايد اينطور باشد.
آقاي مدرسي يزدي ـ ولي خب، حالا حداقلش اين است كه به اين بند ابهام بگيريم.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، ابهام بگيريم.
آقاي كدخدائي ـ آقاي دكتر رهپيك هم يك توضيح دارند. آقاي دكتر، بفرماييد.
آقاي رهپيك ـ به نظر من اين بند ابهام ندارد. ببينيد؛ دوستان منشور المپيك را اجمالاً نگاه كردند. آنها ميگويند اين منشور، يك «سند 2030»[21] براي ورزش است. يكي از اصول بنيادين اين منشور، همين عدم تبعيض است. در واقع فرض اين بند بر اين است كه كميتهي ملي المپيك بايد مفاد اين منشور را به دور از هر نوع تبعيض از نظر مذهبي، فلان و فلان رعايت كند.
آقاي آملي لاريجاني ـ اين بند دارد آن ساختار و آن شخصيت حقوقي كميتهي ملي المپيك را ميگويد.
آقاي رهپيك ـ ببينيد؛ اين كميته چگونه عمل ميكند؟
آقاي آملي لاريجاني ـ اين بند نگفته است چگونه عمل ميكند.
آقاي كدخدائي ـ رفتار اين كميته هم بايد همانطوري باشد كه شخصيت او است.
آقاي رهپيك ـ عمل اين كميته هم بايد به دور از هر گونه گرايش باشد.
آقاي آملي لاريجاني ـ اين بند در مورد عمل كميته چيزي نگفته است.
آقاي رهپيك ـ چرا ديگر؛ گفته است.
آقاي آملي لاريجاني ـ اين بند ميگويد شخصيت كميتهي ملي المپيك را اينطوري بسازيد، ولي نميگويد عمل كميته هم بايد اينطوري باشد.
آقاي رهپيك ـ حاجآقا، ببينيد؛ اين بند دارد هويت اين شخصيت را توضيح ميدهد. اين بند ميگويد كميتهي ملي المپيك يك نهاد غير انتفاعي است. چون اين نهاد استقلال مالي دارد، هيچ تبعيضي در فعاليتهاي آن نيست. ببينيد؛ اين عدم تبعيض مطلق است ديگر. اين مطلب عموم دارد و اطلاق دارد. اين بند ميگويد كميته به دور از هر گونه گرايش فعاليت ميكند. شما اين عدم تبعيض را چگونه معنا ميكنيد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ ميدانم، ولي اين عدم تبعيض، صفت عملِ كميته نيست. من ميگويم اين صفت براي شخصيت حقوقي او است. اين صفت براي عمل او نيست.
آقاي رهپيك ـ نه، اين صفت براي رفتارِ اين شخصيت حقوقي است.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه.
آقاي رهپيك ـ معني ندارد كه خود شخصيت حقوقي تبعيض نداشته باشد.
آقاي آملي لاريجاني ـ چرا معنا ندارد؟ كاملاً معنا دارد.
آقاي رهپيك ـ به دور از هر گونه تبعيض بودن، صفت براي رفتار كميته است ديگر.
آقاي آملي لاريجاني ـ اينكه خود شخصيت حقوقي تبعيض نداشته باشد هم كاملاً معنا دارد. يعني نبايد در اساسنامه چيز خاص بياوريد. من براي همين مطلب اين دقت را كردم. ببينيد؛ من دوباره اين بند را خواندم. ببينيد؛ اين عبارت «به دور از هر گونه گرايشهاي نژادي، مذهبي و سياسي» صفت عمل نيست، بلكه صفت اين شخصيت حقوقي است.
آقاي مدرسي يزدي ـ اگر صفت شخصيت حقوقي هم باشد، خلاف است.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، حالا آن يك بحث ديگري است. خب، بحث كنيم كه اگر يك شخصيت حقوقي بسازيم كه در آن گرايش خاصي نباشد، اشكال دارد يا نه.
آقاي مدرسي يزدي ـ نبودِ گرايش مذهبي، يعني يهودي و مسلمان يكي هستند.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، اينها يكي باشند. چه اشكالي دارد؟ ميگويم اگر ما گفتيم عمل كميته بايد در چارچوب مقررات اسلامي باشد، اشكالي پيش نميآيد.
آقاي رهپيك ـ اين بند كه شخصيت حقوقي و عمل كميته را از هم تفكيك نكرده است.
آقاي آملي لاريجاني ـ چرا؛ جدا كرده است. ذيل اين بند گفته است عمل اين كميته در چارچوب قوانين جمهوري اسلامي باشد.
آقاي رهپيك ـ ميدانم؛ چه چيز بايد در چارچوب قوانين باشد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ عمل كميته بايد در چارچوب قوانين باشد.
آقاي رهپيك ـ كميتهي ملي المپيكِ شما بايد عدم تبعيض را رعايت كند، نه اينكه شما برويد و اين عدم تبعيض را تخصيص بزنيد.
آقاي اعرافي ـ يعني ممكن است هيئت وزيران چيزي در اساسنامه بياورد كه واقعاً خلاف ماأنزلالله است؛ يعني به قول ايشان يكوقت يهودي و مسلمان يا زن و مرد همه را مثل هم در نظر ميگيرند.
آقاي رهپيك ـ حاجآقا، ما قبلاً اين اشكال را در جاهاي ديگر هم داشتيم و به آن اشكال گرفتيم.[22]
آقاي آملي لاريجاني ـ عبارت «بدون هر گونه تبعيض» يعني نبايد در نفس اين شخصيت حقوقي، تبعيض باشد. يعني مثلاً اصلاً نگويند كه اين شخصيت مسلمان باشد؛ داخل اساسنامهي آن نگويند كه اين شخصيت مسلمان باشد. ميگويند شخصيت اين كميته اينطور بدون تبعيض باشد.
آقاي اعرافي ـ نه، حالا فرقي نميكند كه اين كميته، مسلمان و غير مسلمان را مثل هم در نظر بگيرد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، حالا بايد اين مطلب را ببينيم كه ساختن يك شخصيتي كه مثلاً در آن تصريح نكنند اين مؤسسه يك مؤسسهي ديني اسلامي است، اشكال دارد؟ بايد ببينيم ساختن يك شخصيت اينطوري كه يك شخصيت اعتباري است، اشكال دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ بله، ايجاد يك شخصيت كه احساس مسئوليت اسلامي نميكند.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، اينكه كميته بايد احساس مسئوليت بكند، مربوط به عمل او است. اين بند هم گفته است عمل او بايد در چارچوب قوانين باشد.
آقاي مدرسي يزدي ـ نه.
آقاي اعرافي ـ در اظهار نظرمان يك چيزي در مورد وظايف اين كميته بياوريم.
آقاي آملي لاريجاني ـ ببينيد؛ من يك سؤالي مطرح ميكنم. من يك سؤالي از شما ميكنم. اگر عبارت «مقررات جمهوري اسلامي» در اينجا به عبارت «مفاد منشور المپيك» عطف نشده بود و ذيل اين بند گفته بود فعاليت كميته صرفاً در چارچوب مقررات جمهوري اسلامي باشد، باز هم به آن ايراد ميگرفتيد؟ نه، ايراد نميگرفتيم.
آقاي رهپيك ـ بله، به آنجا هم ايراد ميگيريم.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، جسارتاً يك جاي ديگر اين اساسنامه همين را دارد كه وظيفهي اين كميته، اجراي منشور المپيك است. حاجآقا، اين مطلب را به همين صراحتي كه شما فرموديد، دارد. بند (3) ماده (1) ميگويد منشور المپيك همان اساسنامهي كميتهي ملي المپيك است.[23] اين اساسنامه در اولين مورد از وظايف اين كميته بدون هيچ قيدي ميگويد وظيفهي اين كميته اجراي منشور المپيك است.[24] يعني حاجآقا، ميخواهيد ببينيد وظيفهي كميتهي ملي المپيك چيست؟ وظيفهي آن، اجراي منشور كميتهي بينالمللي المپيك است. اين مطلب در ماده (3) است.
آقاي رهپيك ـ حالا بگذاريد؛ صحبت ما نيمهتمام ماند.
آقاي كدخدائي ـ آقاي دكتر رهپيك، بفرماييد.
آقاي رهپيك ـ ببينيد؛ برداشتي كه از اين بند ميشود و مفروضِ اين قضيه است، اين است كه شما بايد اصل عدم تبعيض را به عنوان يك ارزش بنيادين در ورزش بينالمللي رعايت كنيد. بايد اصل عدم تبعيض را از نظر نژادي، مذهبي و جنسيتي رعايت كنيد. اين يك اصل است. شما نبايد اين اصل را مخدوش كنيد. اينكه اين بند گفته است اين كميته در چارچوب قوانين جمهوري اسلامي فعاليت ميكند هم يعني اينكه شما برويد و كيفيت اجراي اين اصل عدم تبعيض را در آن چارچوب بررسي و اعمال كنيد. قبلاً ما مشابه اين مورد را داشتيم. ما در بعضي از كنوانسيونها به چنين موردي ايراد گرفتيم؛ آقايان فقها به آن ايراد شرعي گرفتند. ثانياً، حالا فرض كنيد در اينجا دو تا قيد منشور المپيك و قوانين و مقررات جاري جمهوري اسلامي هست. خب، اينها دو تا قيد هستند. ولي اين بند نگفته است كداميك از اين دو قيد بر ديگري حاكم است و كداميك محكوم است.
آقاي آملي لاريجاني ـ ما به اينكه مشخص نيست كدام يك از اين دو قيد حاكم است، ايراد گرفتيم.
آقاي اعرافي ـ بله، به آن ايراد گرفتيم.
آقاي رهپيك ـ من عرض ميكنم ابهامي در ذيل اين بند نيست. اين بند ميگويد شما اين اصل عدم تبعيض را در چارچوب منشور المپيك و قوانين جمهوري اسلامي رعايت كنيد. يعني اينكه شما حتماً بايد چارچوب منشور را رعايت بكنيد، نه اينكه قوانين جمهوري اسلامي بر آن منشور حاكم باشد.
آقاي آملي لاريجاني ـ آقاي مدرسي هم فرمودند در مواردي كه بين قوانين جمهوري اسلامي و منشور المپيك تضاد پيش ميآيد، چه ميشود؟ مشكل اين بند اين مسئله است ديگر. آنجايي كه اين دو با هم تضاد ندارند كه هيچ مشكلي نيست، ولي آنجايي كه تضاد دارند، به كداميك از اينها عمل ميشود؟ ابهام اين بند، اين است ديگر؛ اين مسئله واقعاً داراي ابهام است ديگر.
آقاي رهپيك ـ خب، مفاد منشور المپيك كه بايد رعايت بشود.
آقاي آملي لاريجاني ـ چه كسي اين را ميگويد؟
آقاي رهپيك ـ براي اينكه شما داريد به سازماني ملحق ميشويد كه اين منشور، اساسنامهي آن است.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه.
آقاي اعرافي ـ نه، اين بند، منشور المپيك و قوانين جمهوري اسلامي را با هم ذكر ميكند.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، بين اين دو حرف «واو» را دارد ديگر.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، اين بند جزء تعاريف است، ولي بند (1) ماده (3) كه در مورد احكام اين كميته است، اصلاً ميگويد اين كميته فقط اين منشور را اجرا كند. عرض من هم همين بود.
آقاي آملي لاريجاني ـ پس به آن ماده هم اشكال بگيريم.
آقاي طحاننظيف ـ بله.
آقاي آملي لاريجاني ـ جلو برويم و مواد اين اساسنامه را يك به يك بررسي بكنيم ديگر. هر كدام از اين مواد يك حساب دارد ديگر.
آقاي كدخدائي ـ خب، آقايان به بند (2) از چه جهت اشكال دارند؟
آقاي اعرافي ـ به اين بند ابهام بگيريم. ابهام اين است كه در مقامِ تضاد ميانِ قوانين ايران و منشور المپيك، كداميك از اين دو مقدم است.
آقاي كدخدائي ـ به بند (2) از اين جهت كه مشخص نيست كداميك از اين دو در مقام تعارض حاكمند، ابهام بگيريم.
آقاي موسوي ـ ببينيد؛ وقتي كه بين چارچوب قانون اساسي و مقررات بينالمللي تضادي پيش ميآيد، خب معمولاً مقررات بينالمللي را بر قانون اساسي برتري ميدهند. ما موارد زيادي داريم كه مقررات بينالمللي بر ساير مقررات برتر است. تازه در اين مصوبه فقط اين يك مورد هم نيست كه دربارهي منشور المپيك صحبت ميكند. بلكه ظاهراً در جاهاي ديگر و به موجب مواد مختلف اين اساسنامه، كميتهي ملي المپيك موظف است مفاد منشور المپيك، قوانين بينالمللي ورزش و مقررات كميتهي بينالمللي المپيك را هم رعايت كند.[25] حالا البته بعد به اين مواد هم ميرسيم و آنها را بررسي ميكنيم. الآن من ميخواهم بگويم درست است كه اين بند، قوانين و مقررات جاري جمهوري اسلامي را هم در كنار منشور المپيك گفته است، ولي در واقع همان مقررات كميتهي بينالمللي المپيك كه ما اساسنامهاش را ميپذيريم، ملاك قرار ميگيرد. همانطور كه آقاي دكتر كدخدائي فرمودند، در مقام عمل هم ميبينيد كه بر اساس همين مقررات است كه مثلاً به ما ميگويند چرا با ورزشكاران اسرائيلي ورزش نميكنيد و مبارزه نميكنيد يا مثلاً چرا در استاديومها تبعيض جنسيتي داريد. به ما ميگويند همانطور كه آقايان در برنامههاي ورزشي شركت ميكنند، خانمها هم بايد شركت كنند. اينها ايرادهايي است كه الآن دارند به ما ميگيرند. اين ايرادها بر چه اساسي است؟ بر اساس همين منشور و قوانين بينالمللي ورزش است.
آقاي كدخدائي ـ خب، آقايان فقهايي كه بند (2) را از اين جهت كه مشخص نيست در مقامِ تعارض ميانِ قوانين داخلي و منشور المپيك، كداميك از اينها حاكم است داراي ابهام ميدانند، اعلام نظر بفرمايند.
آقاي طحاننظيف ـ اين ابهام رأي دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ حداقل به اين بند ابهام بگيريم.
آقاي كدخدائي ـ خيلي خب.
آقاي شبزندهدار ـ اين ابهام رأي آورد؟
آقاي كدخدائي ـ بله، رأي آورد. تمام آقايان فقها به آن رأي دادند.[26]
آقاي شبزندهدار ـ خب، اشكال بعدي بند (2) در عبارت «بدون هر گونه تبعيض از هر نوع» است. خب، يعني اينكه حتي بين بانوان و آقايان هم هيچ تبعيضي از هر نوع نيست؟ طبق اين بند، نبايد بين اينها هم هيچگونه تبعيضي باشد. اگر ذيل اين بند [= مقررات جمهوري اسلامي] مقيِّد اين عبارت نباشد، اين هم محل اشكال ميشود.
آقاي مدرسي يزدي ـ در اين مورد هم الكلام، الكلام است.[27]
آقاي كدخدائي ـ ما هر دو تا اشكال را در نظرمان به هيئت وزيران بنويسيم.
آقاي شبزندهدار ـ خب، اگر اينها رأي دارند، هر دو تا را بنويسيد؛ چون دور بودن كميته از گرايشهاي نژادي، مذهبي و سياسي و همچنين هر گونه تبعيض، داراي اشكال است.
آقاي آملي لاريجاني ـ اين ويژگيها در شخصيت حقوقي كميته لحاظ ميشوند. اينها در خودش لحاض ميشوند و اينطور ساخته ميشود. اما آنچه مهم است، عمل كميته است.
آقاي شبزندهدار ـ حالا دور بودن كميته از گرايشهاي نژادي اشكال ندارد، ولي اين دور بودن در بُعد سياسي اشكال دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ بله، دور بودن كميته از گرايشهاي نژادي مشكل ندارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ اين بند يعني اينكه ما در تعريفِ شخصيت اين كميته، هيچگونه گرايش را نياوريم؟ اگر حوزهي عمل اين كميته مطلق باشد، اشكال دارد. خب، اينطور درست است.
آقاي كدخدائي ـ آقاي دكتر صادقيمقدم، بفرماييد.
آقاي صادقيمقدم ـ آقايان، ببينيد؛ بحث سر اين است كه مثلاً اگر ما ميزبان مسابقات كشتي يا مسابقاتي از اين دست باشيم، آيا ما مثلاً كشتيگير كشور غاصب اسرائيل را به ايران راه ميدهيم تا در اين مسابقات شركت كند يا نه؟ خب، راه نميدهيم ديگر. الآن در عمل راه نميدهيم ديگر؛ يعني بين كشتيگير اسرائيلي و غير آن، تبعيض قائل ميشويم.
آقاي كدخدائي ـ بعد هم در اين باره محكوم ميشويم.
آقاي صادقيمقدم ـ حالا هر چه ميخواهد بشود، بشود، ولي ما او را به كشور راه نميدهيم ديگر. ما بين آن ورزشكار و ورزشكار كشور ديگر تبعيض قائل ميشويم. چون آن رژيم، غاصب است.
آقاي كدخدائي ـ خب، مقصودتان از اين حرف چيست؟
آقاي شبزندهدار ـ مقصود ايشان، تأييد كردن اطلاق داشتنِ عبارت «بدون هر گونه تبعيض» است.
آقاي صادقيمقدم ـ مقصودمان اين است كه به هر حال اگر شما اين عبارت را بپذيريد، عليالقاعده در عمل بايد ورزشكاران آن كشور را به ايران راه بدهيد ديگر؛ يعني بايد ورزشكاران آن رژيم غاصب را هم به ايران راه بدهيد.
آقاي كدخدائي ـ خب، اگر آقايان موافق باشند، ما نسبت به بحث «هر گونه تبعيض» هم ابهام بگيريم. حاجآقاي شبزندهدار اين مطلب را ميفرمايند؛ يعني هم به بحث «به دور از هرگونه گرايشهاي نژادي، مذهبي» و هم به بحث «بدون هر گونه تبعيض از هر نوع» ابهام بگيريم. البته ايشان ميفرمايند كه بحث «گرايشهاي سياسي» هم ابهام دارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، به نفي گرايشهاي مذهبي هم ايراد بگيريد.
آقاي شبزندهدار ـ بله، نفي گرايشهاي مذهبي ايراد دارد.
آقاي كدخدائي ـ به نفي گرايشهاي نژادي و مذهبي ايراد بگيريم.
آقاي رهپيك ـ نه، به نفي گرايشهاي مذهبي و سياسي ايراد بگيريد.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، به نفي گرايشهاي سياسي هم ايراد بگيريد؛ چون اگر در اين كميته مثلاً به ولايت فقيه توجه نشود، اشكال دارد.
آقاي شبزندهدار ـ فقط نفي گرايشهاي نژادي اشكال ندارد، ولي نفي بقيهي گرايشها اشكال دارد.
آقاي كدخدائي ـ نفي گرايشهاي مذهبي و سياسي و هر گونه تبعيض از هر نوع در اين كميته ايراد دارد. خب، آقايان در اين باره هم اعلام نظر بفرمايند تا ما هر دوي اين ايرادها را بنويسيم ديگر.
آقاي آملي لاريجاني ـ اين دو ايراد را بنويسيم. البته دور بودن اين كميته از گرايشهاي نژادي هم يك جوري درست است؛ «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ.»[28]
منشي جلسه ـ ابهام آقايان به بند (2) از چه جهتي است؟
آقاي كدخدائي ـ ابهام آقايان به عبارتهاي «گرايشهاي مذهبي و سياسي» و «بدون هر گونه تبعيض از هر نوع» است. ابهام ايشان از اين جهت است كه كداميك از اين قوانين بر فعاليتهاي كميتهي ملي المپيك حاكم است؟ منشور كميتهي بينالمللي المپيك حاكم است يا قانون داخلي كشور حاكم است؟
آقاي آملي لاريجاني ـ بله ديگر.
آقاي كدخدائي ـ خب، بند بعدي را بخوانيد.
آقاي رهپيك ـ عبارت «بدون هر گونه تبعيض» كه ابهام ندارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ دربارهي اين عبارت رأي گرفتيد؟
آقاي كدخدائي ـ بله، آقايان به ابهامِ آن رأي دادند.
آقاي رهپيك ـ ولي نميشود گفت اين عبارت ابهام دارد.
آقاي شبزندهدار ـ چرا؟
آقاي آملي لاريجاني ـ در مورد ابهام آن رأي بگيريد.
آقاي رهپيك ـ اگر اين «بدون هر گونه تبعيض» در چارچوب قوانين داخلي باشد كه ابهام ندارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ در مورد اين عبارت رأي بگيريد ديگر.
آقاي كدخدائي ـ عرض كردم كه آقايان در اين باره اعلام نظر بفرمايند. آقايان ميگويند اين ابهام درست است. شما خودتان هم فرموديد درست است.
آقاي طحاننظيف ـ حالا ابهامش چيست؟
آقاي كدخدائي ـ خب، اگر آقايان ابهامِ اين عبارت را درست ميدانند، اعلام رأي بفرمايند.
آقاي رهپيك ـ عبارت «بدون هر گونه تبعيض» ابهام دارد؟
آقاي مدرسي يزدي ـ ذيل اين بند [= رعايت مقررات داخلي]، مقيِّد عبارت «بدون هر گونه تبعيض» است؟
آقاي رهپيك ـ به ذيل اين بند كه ايراد گرفتيد.
آقاي مدرسي يزدي ـ خب، حالا ميگوييم همين ذيل به عنوان قيد براي اين عبارت بيايد.
آقاي كدخدائي ـ آن چيزي كه به آن ايراد گرفتيم، نفي «گرايشهاي سياسي و مذهبي» بود.
آقاي شبزندهدار ـ همان اشكالي كه در مورد نفي «گرايشهاي مذهبي» بود، در مورد نفي «گرايشهاي سياسي» هم هست.
آقاي مدرسي يزدي ـ حالا ميگويم ممكن است كسي بگويد كه ذيل اين بند، مقيِّد صدر آن است.
آقاي شبزندهدار ـ اين بند وجود هر نوع تبعيض را در فعاليتهاي كميته منع كرده است ديگر.
آقاي رهپيك ـ من ميخواهم عرض كنم كه شما اجمالاً اشكال نفي تبعيض را قبول داريد؛ يعني عبارت «بدون هر گونه تبعيض» ديگر ابهام ندارد. شما بعضي از تبعيضها را از نظر سياسي قبول داريد.
آقاي شبزندهدار ـ نه، آقايان اشكالشان را از اين جهت ميگويند كه آيا ذيل اين بند مقيِّد صدر آن است يا نيست.
آقاي مدرسي يزدي ـ چون ذيل اين بند، عبارت «در چهارچوب مفاد منشور المپيك و قوانين و مقررات جاري جمهوري اسلامي» را دارد.
آقاي رهپيك ـ يعني ميگوييد اينكه اين عبارت «بدون هر گونه تبعيض» در چارچوب قوانين جمهوري اسلامي باشد يا نه، ابهام دارد؟
آقاي مدرسي يزدي ـ آيا ذيل اين بند، عبارت «بدون هر گونه تبعيض» را تقييد ميكند و ميگويد مقصود از آن چيست؟
آقاي رهپيك ـ ما در نظام جمهوري اسلامي قائل به تبعيض هستيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ ما قائل به تبعيض هستيم؟
آقاي رهپيك ـ خب بله، شما از نظر سياسي قبول نداريد كه اينها [= ورزشكاران اسرائيلي] بايد بيايند.
آقاي شبزندهدار ـ خب، اگر ذيل اين بند، مقيِّد عبارت «بدون هرگونه تبعيض» باشد، بايد اشكال برطرف شود؛ چون در اين صورت اين بند ميگويد در فعاليتهاي كميته تبعيضآميز نباشد الّا اينكه قانونتان اين را بگويد. اما اگر مقيِّد نباشد، بله اين عبارت اشكال دارد؛ لذا ميگوييم ذيل اين بند از اين جهت كه اين عبارت را تقييد ميكند تا اشكال از بين برود يا تقييد نميكند و اشكال باقي ميماند، مردّد است و ابهام دارد.
آقاي رهپيك ـ عرض من اين است كه اين عبارت مقيَّد نيست. خب، آخر اين عبارت مقيد نيست. در صورتي كه اصلاً ما تبعيض را پذيرفتهايم.
آقاي مدرسي يزدي ـ شما اينطوري استظهار بكنيد كه اين تقييد از ذيل اين بند فهميده نميشود. البته ممكن است هيئت وزيران بگويند نه، فهميده ميشود.
آقاي طحاننظيف ـ شما [ابهامِ عبارت «به دور از هر گونه گرايش ..» و عبارت «بدون هر گونه تبعيض» را] با هم بنويسيد.
آقاي رهپيك ـ وقتي ما در جمهوري اسلامي تساوي سياسي بين اينها را قبول داريم، نميگوييم كه اين بند را قيد بزنيد. البته حالا اين تساوي را قبول نداريم.
آقاي آملي لاريجاني ـ من اشكالِ عبارت «بدون هر گونه تبعيض» را قبول دارم، ولي شايد اشكال اين عبارت با ذيلِ همين بند اصلاح بشود.
آقاي مدرسي يزدي ـ آقا، داريم خيلي معطل ميشويم.
آقاي كدخدائي ـ چهكار كنيم؟
آقاي مدرسي يزدي ـ ادامهي اساسنامه را بخوانيم ديگر. ابهامِ اين بند چيز واضحي است.
آقاي شبزندهدار ـ خب، شما در مورد ابهامِ دور بودن اين كميته از هر گونه گرايش سياسي رأي بگيريد.
آقاي كدخدائي ـ نسبت به دور بودن اين كميته از هر گونه گرايش سياسي كه ابهام داشتيم. حالا ميخواهيم به دور بودن اين كميته از هر گونه تبعيض، ابهام بگيريم.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، دور بودن اين كميته از هر گونه گرايش سياسي، ابهام دارد ديگر.
آقاي كدخدائي ـ در مورد نفي گرايش سياسي كه ابهام داشتيم. آقايان در مورد ابهامِ عبارت «بدون هر گونه تبعيض» رأي بدهند.
آقاي آملي لاريجاني ـ گرايش سياسي كه ابهام دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ همينطور است ديگر. بله، همهي اين عبارتها ابهام دارد؛ نفي گرايشهاي مذهبي و سياسي و بدون هر گونه تبعيض بودن اين كميته هم داراي ابهام است.
آقاي اعرافي ـ غير از موضوع تبعيض نژادي، بقيهي اين عبارتها ابهام دارد ديگر.
آقاي كدخدائي ـ آقاياني كه همهي اين عبارتها را از هر جهت داراي ابهام ميدانند، اعلام نظر بفرماييد. ديگر چه چيزي در اين بند هست؟
آقاي كدخدائي ـ سه نفر رأي دادند. حاجآقا هم رأي دادند؛ پس اين ابهام چهار تا رأي دارد. خب، اين ابهام رأي آورد.[29] بند بعدي را بخوانيد.
منشي جلسه ـ بند (3) را نخوانديم. «3- منشور المپيك (OC): سندي كه اصول اساسي و ارزشهاي بنيادين جنبش المپيك را گرد هم آورده و ضمن اينكه به عنوان اساسنامه كميته بينالمللي المپيك تلقي ميگردد، حقوق متقابل و تعهدات اصلي و نيز ضوابط فعاليت سازمانهاي رسمي فعال در عرصه ورزش جهان از جمله كميتههاي ملي المپيك را تبيين مينمايد.» منشور المپيك را هم پيدا كردم. (106) صفحه است.
آقاي آملي لاريجاني ـ خواندن اين منشور هم مهم است، ولي [فعلاً ادامهي اساسنامه را بخوانيم.]
آقاي مدرسي يزدي ـ حالا تازه يك بحث ديگر هم در اينجا هست؛ اين منشور كه يك چيز ثابتي نيست. بايد ببينيم كه مكانيسم تغييرات آن چيست. ممكن است يك كسان ديگري باشند كه مينشينند و آن را تغيير ميدهند. آنوقت ما در اينجا بايد بگوييم به يك چيزي كه نميدانيم در آينده چطور ميشود هم ملتزم هستيم. اين هم چيز خيلي بدي است ديگر.
آقاي كدخدائي ـ خب، بله ديگر؛ اين كميتهي بينالمللي هم مثل بقيهي سازمانها است ديگر. اين هم يك مجمع عمومي دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ بعضي از منشورهاي بينالمللي اين قيد را دارند كه كساني كه عضو آنها هستند بايد تغييرات منشور را دوباره در مجالسشان تصويب كنند. آن منشورها يكسري خصوصياتي دارند. بايد اين منشور را هم از اين نظر ببينيم. خب، اگر اين منشور هم چنين حكمي دارد، يك چيزي است، ولي اگر نداشته باشد كه ديگر خيلي افتضاح است.
آقاي آملي لاريجاني ـ پيشنهاد من اين است كه شما همان حرفمان را به هيئت وزيران بگوييد؛ بگوييد شما منشور المپيك را براي ما بفرستيد.
آقاي كدخدائي ـ حاجآقا، آن ايراد را كه گرفتيم. آن منشور براي ما هم ميآيد.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، اصلاً آن منشور را براي ما بفرستند تا ببينيم مفادش چيست. ببينيد؛ اگر اين منشور، اساسنامهي كميتهي بينالمللي المپيك باشد، كل تعريفِ اين شخصيت حقوقي كه در بند (3) آمده است، اشكال دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ خب، البته مفاد اين بند كه تعريف است و چيزي نيست. بالاتر، تعريف كميتهي بينالمللي المپيك را هم تأييد كرديم.
آقاي آملي لاريجاني ـ من هم همين شبهه را داشتم كه اينها صرف تعريف است، ولي اين بند يك حرفي نوشته است. اين بند ميگويد اين منشور، اساسنامهي كميتهي بينالمللي المپيك تلقي ميشود و حقوق متقابل، تعهدات اصلي و نيز ضوابط فعاليت سازمانهاي ورزشي را تبيين ميكند؛ يعني همهي اينها در همين منشور آمده است. خب، اگر ما اين شخصيت حقوقي را بپذيريم، يعني همهي اينها را پذيرفتهايم.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، در تأييد فرمايش شما، بند (1) ماده (3) اين اساسنامه هم ميگويد كه اولين كار كميتهي ملي المپيك، اجراي همين سندِ منشور المپيك است.
آقاي آملي لاريجاني ـ خيلي خب، پس اشكال روشن است. اصلاً ما به هيئت وزيران بگوييم شما بايد منشور المپيك را براي ما بفرستيد تا ببينيم شخصيتي كه ميخواهيد به آن ملحق بشويد و اساسنامهاش را قبول كنيد، چه شخصيتي است. اگر ارزشهايي كه در آن منشور هست، تعهدهايي كه هست، حقوق متقابلي كه هست و ضوابطي كه براي فعاليت سازمانهاي ورزشي نوشته است، متضمن يك چيز خلاف شرع باشد، اصل پيوستن ما به كميتهي بينالمللي المپيك اشكال دارد. اينطوري لازم نيست كه ما به مواد اين اساسنامه هم يكي يكي اشكال بگيريم. يكوقت مفاد اين ماده يك چارچوب درستي است كه بعداً احكام آن را ميگويند. خب، اين مطلب، يك حرفي است. در اين صورت بايد مواد اين مصوبه را يكي يكي نگاه كنيم. اما يكوقت خود اين چارچوب و اين شخصيتي كه اينها دارند خلق ميكنند مثلاً پر از ارزشهاي خلاف است. خب، چرا ما به اين شخصيت ملحق بشويم؟ اصلاً ما بايد به اصل اين الحاق اشكال بگيريم. خب، چرا داريم در مورد بقيهي مواد بحث ميكنيم؟ الحاق ما به اين شخصيت غلط است. پذيرفتن اين كميته، غلط است.
آقاي شبزندهدار ـ اگر به اين شخصيت ملحق بشويم، ولي تحفظ لازم را نسبت به مقرراتمان داشته باشيم، چه ميشود؟
آقاي اعرافي ـ اگر اينطوري باشد، اشكال مربوط به تحفظ مقرراتمان رفع ميشود.
آقاي آملي لاريجاني ـ آخر بايد اين منشور را ببينيم تا ابهاماتمان حل بشود. حالا مثلاً اگر اشكالات اين اساسنامه دو تا مورد باشد، ما نسبت به آنها چشمپوشي ميكنيم، اما اگر همهي سرتاپايش [اشكال داشته باشد، نميشود كاري كرد.] آخر از اول هم نگفته بودند كه اين منشور متضمن حقوق متقابل و تعهدات اصلي و ضوابط فعاليتِ كميتههاي ملي المپيك است. خب، اين مطلب، خيلي حرف مهمي است.
آقاي رهپيك ـ اين منشور، اساسنامه است ديگر. اساسنامه همينطوري است.
آقاي مدرسي يزدي ـ اين اساسنامه، ضوابط كميتهي بينالمللي را تبيين ميكند، نه اينكه بگويد ما حتماً اين تعهدات را عليالاطلاق قبول داريم.
آقاي آملي لاريجاني ـ اگر كميتهي ملي المپيك ما به شخصيت كميتهي بينالمللي المپيك ملحق بشود، ما بايد اين منشور را قبول كنيم ديگر.
آقاي مدرسي يزدي ـ خب، ما بايد به آن موادي كه ميگويد ما به كميتهي بينالمللي المپيك ملحق ميشويم، ايراد بگيريم.
آقاي آملي لاريجاني ـ مگر اصل اين مصوبه براي الحاق ما به آن كميته نيست؟
آقاي مدرسي يزدي ـ حالا اين ماده دارد تعريف برخي اصطلاحات را تبيين ميكند.
آقاي آملي لاريجاني ـ اصل اين مصوبه براي چيست؟
منشي جلسه ـ اين مصوبه، اساسنامهي كميتهي ملي المپيك است.
آقاي آملي لاريجاني ـ اصل اين مصوبه براي اين است كه ما به اين كميته بينالمللي الحاق بشويم ديگر.
آقاي مدرسي يزدي ـ آقايان ميگويند اين بند، صرف تعريف است.
منشي جلسه ـ ظاهراً كميتهي ملي المپيك ما قبلاً به كميتهي بينالمللي المپيك الحاق شده است. البته كيفيتش را نميدانم و در اين خصوص قانوني نداريم.
آقاي مدرسي يزدي ـ اين بند، فقط تعريف است.
آقاي آملي لاريجاني ـ حالا اگر قبلاً هم به اين الحاق اشكال نگرفتهاند، ما حالا كه ملحق شدن به اين كميته را فهميدهايم بايد به آن اشكال بگيريم ديگر. حالا بر فرض كه قبلاً به اين الحاق اشكال نگرفته باشند، ولي ما الآن بايد به آن اشكال بگيريم.
آقاي طحاننظيف ـ اين اساسنامه مبناي عمل كميتهي ملي المپيك است.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، مبناي عمل را نميگويم. ميگويم ما داريم به كميتهي بينالمللي المپيك ملحق ميشويم.
آقاي مدرسي يزدي ـ آقا، بعد از اين تعاريف به يك موادي ميرسيم كه كاملاً صريح ميگويد ما بايد به اين منشور عمل بكنيم. ما به همان مواد ايراد ميگيريم و اين قضيه تمام ميشود و ميرود.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، من ميخواهم بگويم كه اشكال داشتن اين الحاق، حاكم بر آن حرفها است.
آقاي مدرسي يزدي ـ آخر اين ماده تنها دارد اين اصطلاحات را تبيين ميكند.
آقاي آملي لاريجاني ـ همين كه دارد تبيين ميكند، يعني شما داريد اين شخصيت را ميپذيريد ديگر.
آقاي مدرسي يزدي ـ اين بند كه نگفته است ما اين شخصيت را ميپذيريم.
آقاي آملي لاريجاني ـ پس داريد چهكار ميكنيد؟
آقاي مدرسي يزدي ـ بايد به آن مادهاي كه گفته است ما اين شخصيت را ميپذيريم، اشكال گرفته بشود.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، اصلاً اين مصوبه از همان اول براي چيست؟ ما از همان اول به آن ايراد بگيريم ديگر.
آقاي مدرسي يزدي ـ خب، اول اين مصوبه اشكال دارد، ولي بند (3) ايراد ندارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ آقاي مدرسي، من ميگويم ما از همان اول به اين مصوبه ايراد بگيريم. ببينيد؛ ما از همان اول به آن ايراد بگيريم.
آقاي مدرسي يزدي ـ عيبي ندارد؛ از اول ايراد بگيريد، ولي من ميگويم بند (3) ايراد ندارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ من حرف ديگري ميزنم. من ميگويم اصلاً الحاق ما به اين منشور اشكال دارد. حالا شما براي چه داريد مواد اين اساسنامه را يكي يكي نگاه ميكنيد؟
آقاي مدرسي يزدي ـ چون ميخواهيم بگوييم كه چرا اين اساسنامه اشكال دارد.
آقاي رهپيك ـ نه حاجآقا، ببينيد؛ ما الآن عضو كميتهي بينالمللي المپيك هستيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ ببينيد؛ اگر ساختار اين شخصيت حقوقي مشكل داشته باشد و صد تا ايراد در تعهداتش وجود داشته باشد، ما بياييم و دربارهي موادي كه در اين اساسنامه گفتهاند، بحث كنيم؟ خب، در اين صورت خود الحاق به اين كميتهي بينالمللي اشكال دارد.
آقاي رهپيك ـ حاجآقا، ببينيد؛ ما عضو كميتهي بينالمللي المپيك هستيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ اجازه بدهيد بهجاي اينكه مواد اين اساسنامه را يكي يكي ببينيم، نوبت بگذاريم و در مورد اصلِ الحاق به كميتهي بينالمللي المپيك بحث كنيم. ببينيد؛ من حرفم را مُلخَّصاً عرض ميكنم. فرض كنيد به ما بگويند كه ما ميخواهيم به يك شخصيت حقوقي ملحق بشويم. حالا مثلاً قبل از ورود به اين بحثها به ما گفتهاند كه ما ميخواهيم به اين شخصيت ملحق بشويم يا اين الحاق را بالالتزام گفتهاند. آنوقت اين شخصيت حقوقي يك بستهاي از چيزهايي كه همهاش خلاف شرع است يا خلاف قانون اساسي ما است، ميباشد. در اين صورت ما بايد همانجا بايستيم و بگوييم اصل اين الحاق اشكال دارد ديگر. حالا چرا داريد بقيهي مواد اين اساسنامه را نگاه ميكنيد؟ ببينيد؛ ممكن است برخي از مواد بعدي، تجليّات همان شخصيت باشد و ممكن است برخي از آنها هم شامل چيزهاي ديگر باشد. ولي قبل از همهي اين حرفها، ما ميخواهيم به يك شخصيت حقوقي ملحق بشويم كه پر از تعهدات خلاف است. منتها من در عبارات اين اساسنامه از اين جهت كه ما الآن داريم به اين كميتهي بينالمللي ملحق ميشويم يا قبلاً ملحق شدهايم و الآن داريم آن الحاق را تأييد ميكنيم، يك قدري ترديد دارم. ما الآن داريم چهكار ميكنيم؟
آقاي رهپيك ـ حاجآقا، ببينيد؛ ما قبل از انقلاب عضو كميتهي بينالمللي المپيك شدهايم. ديديد كه بعد از انقلاب هم به اين كميته حق عضويت دادهايم ديگر. ما الآن عضو اين كميته هستيم. يكي از سازمانهايي كه ما به آن ملحق شدهايم و عضو آن هستيم، كميتهي بينالمللي المپيك است. كميتهي بينالمللي المپيك هم يك دستورالعمل و اساسنامه دارد كه دارد بر اساس آن اداره ميشود. ما عضو اين كميته بودهايم و اين منشور را هم رعايت ميكرديم. الآن هم كه دارند اساسنامهي فعليِ كميتهي ملي المپيك را اصلاح ميكنند و يكسري قواعد اضافه در آن ميآورند و اصلاحاتي در آن انجام ميدهند. همچنين دارند تكرار ميكنند كه مفاد منشور المپيك را كه قبلاً هم براي ما معتبر بوده است، رعايت بكنيد.
آقاي آملي لاريجاني ـ ميدانم؛ الآن معناي حرف شما اين است كه ما نبايد به منشور المپيك كار داشته باشيم؟
آقاي رهپيك ـ چرا؛ منتها ما الآن كه نميخواهيم به خود منشور المپيك ملحق بشويم.
آقاي آملي لاريجاني ـ چرا ديگر.
آقاي رهپيك ـ ما به كميتهي بينالمللي المپيك ملحق ميشويم.
آقاي آملي لاريجاني ـ همان منشور، اساس اين كميته است ديگر.
آقاي رهپيك ـ خيلي خب، كميتهي بينالمللي المپيك يك سازماني است كه ما قبلاً به آن ملحق شدهايم.
آقاي آملي لاريجاني ـ اساسنامهي اين كميته هم همين منشور است.
آقاي رهپيك ـ خيلي خب.
آقاي آملي لاريجاني ـ خيلي خب ديگر.
آقاي كدخدائي ـ ما قبلاً به اساسنامهي قبلي اين كميته پيوستهايم.
آقاي آملي لاريجاني ـ ميدانم؛ سؤال من همين است؛ معناي اينكه شما ميگوييد ما قبلاً به آن اساسنامه ملحق شدهايم، اين است كه منبعد ما ديگر نبايد كاري به آن داشته باشيم؟ خب، اگر نبايد كاري داشته باشيم، خيلي از اينهايي كه در اين اساسنامه آمده است، همان چيزهايي است كه در آن منشور آمده است ديگر. همينهايي كه در اين اساسنامه آمده است و ميگويد ما تعهدات و چهها و چهها داريم، بيان همان اساسنامهي كميتهي بينالمللي المپيك است. معلوم نيست اين اساسنامه چيز خاصي غير از منشور باشد. ميخواهم بگويم شما بنا را بر اين ميگذاريد كه ما ديگر نبايد دربارهي اساسنامهي كميتهي بينالمللي المپيك حرفي بزنيم؟ يا نه، چون اين اساسنامه بالالتزام دارد ميگويد كه ما آن اساسنامه را پذيرفتهايم، بنا را بر اين ميگذاريد كه ما در مورد آن نظر بدهيم؟
آقاي رهپيك ـ نه، عرض ما اين است كه همان ايرادي كه گرفتيم، خوب است؛ يعني بايد اين منشور را براي ما بفرستند. ما كه الآن عضو كميتهي بينالمللي المپيك هستيم؛ پس منشور آن را براي ما بفرستند. حالا اگر اين اساسنامهاي كه دارد اصلاح ميشود، از نظر ما با شرع يا قانون اساسي تعارضاتي دارد و هيئت وزيران ميتوانند اشكالات آن را با شرط تحفظ مقررات داخلي و چيز ديگر درست كنند، بروند و درست كنند. يعني الآن بايد تكليف اساسنامهاي كه ما ميخواهيم در داخل كشور اجرا كنيم، معلوم بشود. بر فرض اگر اينها اين اساسنامه را كنار بگذارند و بگويند ما اين را نميخواهيم و آن را كنار ميگذاريم و اصلاحش نميكنيم، از آن طرف ميگويند ما همين منشور المپيك را رعايت ميكنيم؛ چون ما عضو كميتهي بينالمللي المپيك هستيم. ما الآن در مقام بررسي اين اساسنامه به هيئت وزيران ميگوييم شما منشور المپيك را براي ما بفرستيد تا ما آن منشور را نگاه كنيم. همچنين ما به شما ميگوييم كجاهاي احكامي كه در اين اساسنامه گفتهايد، از نظر قانون اساسي و شرع اشكال دارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ اين منشور، اساسنامهي كميتهي بينالمللي المپيك است.
آقاي رهپيك ـ بله.
آقاي آملي لاريجاني ـ اصلاً ميخواهيد در مورد آن منشور بحث نكنيد؟
آقاي رهپيك ـ اول آن را بفرستند بيايد و بعد در موردش بحث ميكنيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ اگر آن را فرستادند و ديديم كه اشكال دارد، چهكار بكنيد؟ شما كه ميگوييد ما به آن ملحق شدهايم.
آقاي كدخدائي ـ حاجآقا، ما از قبل دو تا اساسنامه براي كميتهي ملي المپيك داشتهايم؛ يك اساسنامه، مصوب سال 1358 شوراي انقلاب بوده است كه در سال 1360 اصلاح شده است. بعد اين كميته يك اساسنامهي ديگري هم دارد كه آن را در «اداره كل ثبت شركتها و مؤسسات غير تجاري» به ثبت رساندهاند.[30] ما در همهي اين اساسنامهها تعهد كردهايم كه مقررات و مصوبات كميتهي بينالمللي المپيك و منشور المپيك را رعايت كنيم.[31] الآن اگر اين اساسنامه اصلاح بشود، تكليف اساسنامههاي قبلي چه ميشود؟ آيا دوباره بايد به آن اساسنامهها هم برگرديم؟
آقاي آملي لاريجاني ـ من همين مطلب را عرض ميكنم. الآن ميخواهيد آن اساسنامهها را رها كنيد؟
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، آن اساسنامهها كه الآن هستند. اگر اين اساسنامه تصويب نشود، آنها سر جايشان هستند، ولي در اصل با تصويب اين اساسنامه، آنها نسخ ميشوند.
آقاي آملي لاريجاني ـ اين اشكال شما وارد نيست. اگر يادتان باشد، ما مواردي مثل اين اساسنامه را در شوراي نگهبان داشتهايم؛ مثلاً همين لايحهي اصلاح قانون شهرداري اشكال داشت. وقتي آن را به اينجا آوردند، ما به آن ايراد گرفتيم.[32] بعد از اينكه ايراد گرفتيم، آن را اصلاح كردند، ولي ما دوباره به آن ايراد گرفتيم. وقتي مجلس ديد نظر ما اينطوري است، گفت اصلاً ما از مصوبهي خودمان برگشتيم. اين مصوبه را رها كنيد تا همان قانون اولي باقي باشد. اينكه ما قبلاً در شوراي نگهبان يك چيزي را پذيرفتهايم، مصحِّح آن مطلب نميشود و باعث نميشود كه ما ديگر ايراد جديدي به آن نگيريم. من ميخواهم اين مطلب را عرض كنم كه اگر هيئت وزيران در اين اساسنامه نوشته است ما به منشور المپيك عمل ميكنيم و اين منشور متضمّن يك امر خلاف شرع است، ما بايد به آن ايراد بگيريم. ما بايد به اين مطلب ايراد بگيريم. خب، آخرش اينطور ميشود كه اين اساسنامه را رها ميكنند. حالا هر چه ميشود، بشود ديگر. ما الآن بايد اين حرف را مجدداً تجويز نكنيم. رويهي شوراي نگهبان تا به حال اينطور بوده است. شما ببينيد؛ وقتي قانون شوراهاي شهر را به اينجا آوردند، شما چند تا اشكال به آن گرفتيد و از آنها هم به لحاظ اينكه آن مطالب قبلاً مصوب بوده است، نگذشتيد؛ يعني گفتيد ما الآن به اين مصوبهي جديدي كه دارند ميآورند اشكال ميگيريم، ولو اينكه مجلس بعداً بگويد آقا، اصلاً اين مصوبه را رها بكنيد و ما به همين قانون فعلي هر چند متضمن خلاف شرع يا مثلاً خلاف قانون اساسي باشد، عمل ميكنيم. اين موارد يادتان هست ديگر.
آقاي كدخدائي ـ بله، شما بحث شوراها را ميفرماييد.
آقاي آملي لاريجاني ـ ما به آن مصوبه اشكال مغايرت با اصل (100) ميگرفتيم.
آقاي كدخدائي ـ بله، آن مورد در بحث شهرداريها بود.
آقاي آملي لاريجاني ـ آن مصوبه دو دفعه، سه دفعه رفت و برگشت كرد و ما به آن ايراد گرفتيم. آخرش هم مجلس گفت آقا، نميخواهيم و بگذاريد همان قانون فعلي باقي باشد؛ گفتند بگذاريد همان قانون فعلي كه قبلاً تصويب شده بود، باقي باشد. عرض من، اين مطلب است.
آقاي كدخدائي ـ ممكن است اينها هم همين كار را بكنند؛ يعني اين اساسنامه را اصلاح نكنند و همان اساسنامهاي كه الآن دارند دوباره معتبر بماند.
آقاي آملي لاريجاني ـ خيلي خب، من هم همين مطلب را ميگويم. پس ما هم رويهمان را در بررسي مصوبات عوض نكنيم؛ يعني نگوييم چون ما قبلاً به كميتهي بينالمللي المپيك ملحق شدهايم، اين منشور الآن عيبي ندارد. عرض من، همين است. ما بايد به رعايت شدن منشور المپيك به صورت مطلق ايراد بگيريم. ممكن است هيئت وزيران بگويد خيلي خب حالا كه به اين منشور ايراد گرفتيد، ما اين اساسنامهي جديد را رها ميكنيم و به همان اساسنامهي قبلي پايبند هستيم. حالا اگر اينطور هم گفتند، گفتند ديگر.
آقاي كدخدائي ـ پس بگوييم منشور المپيك به اينجا بيايد تا آن را بررسي بكنيم و اگر نسبت به آن حرفي داريم، اعلام بكنيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، من ميخواهم بگويم ممكن است آن منشور حاكم بر همهي اين اساسنامه باشد.
آقاي رهپيك ـ نه، حالا فرض كنيد ممكن است در منشور يك گذرگاههايي گذاشته باشند؛ مثلاً بگويند آقا، شما در اينجا ميتوانيد تحفظ كنيد.
آقاي آملي لاريجاني ـ پس ما بايد منشور را ببينيم. آخر ما الآن اين همه ماده را دوباره نگاه كنيم كه چه بشود؟!
آقاي رهپيك ـ بايد منشور را ببينيم ديگر. عرض ما اين است كه آن را ببينيم.
آقاي كدخدائي ـ حاجآقا ميفرمايند ما اصلاً اين اساسنامه را ديگر نخوانيم و منتظر باشيم تا منشور به شوراي نگهبان ارسال شود.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، ببينيم اين منشور چيست آخر.
آقاي كدخدائي ـ اگر اينطور باشد، الآن اين اساسنامه بايد از دستور جلسه خارج بشود.
آقاي آملي لاريجاني ـ اگر اين منشور پر از حرفهاي خلاف شرع باشد، چهكار بكنيم؟
آقاي رهپيك ـ نه خب، آخر اين اساسنامه ايرادهاي ديگري هم دارد. بالاخره كميتهي ملي المپيك يك اساسنامه ميخواهد يا نه؟
آقاي آملي لاريجاني ـ من ميخواهم بگويم اگر مسئولين كميتهي بينالمللي المپيك قبول نكنند كه منشور المپيك را عوض كنند، عوض كردن آن به دست ما هم نيست كه بخواهند آن را در داخل كشور عوض كنند. پس هيئت وزيران اين اساسنامه را رها ميكند.
آقاي كدخدائي ـ نه ديگر؛ اگر اين اساسنامه را اصلاح نكنند، همين اساسنامهي فعلي دوباره معتبر ميشود.
آقاي رهپيك ـ بله، در اين صورت همان اساسنامهي فعلي معتبر است.
آقاي كدخدائي ـ ما هم نسبت به اصلاح اساسنامهي فعلي هيچ اختياري نداريم.
آقاي رهپيك ـ بله، ما در اين باره هيچ اختياري نداريم. باز بهتر است كه به اين اساسنامه رسيدگي كنيد و ايرادهاي آن را بگيريد و الّا همان اساسنامهي فعلي كه دارد اجرا ميشود و همان منشور المپيك كه دارد اجرا ميشود، دوباره معتبر خواهند بود.
آقاي آملي لاريجاني ـ حالا بايد به اين منشور ايراد بگيريد.
آقاي رهپيك ـ عرض ما اين است كه بايد اين منشور را ببينيد.
آقاي كدخدائي ـ ما از جهت شرعي وارد شويم و به آن منشور ايراد بگيريم؟ آن منشور كه الآن دارد اجرا ميشود.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، بله ديگر.
آقاي كدخدائي ـ حاجآقاي شبزندهدار هم فرمايشي داشتند. حاجآقا، بفرماييد.
آقاي شبزندهدار ـ اگر هيئت وزيران جواب ابهام بند (2) را بدهند، مشكل حل ميشود. ما الآن گفتهايم طبق آن بند در فعاليتهاي كميته هم بايد منشور المپيك مراعات بشود و هم بايد قوانين جمهوري اسلامي مراعات بشود. حالا در موارد تضاد بين اين دو چهكار بايد كرد؟ خب، اگر قوانين جمهوري اسلامي مقيِّد منشور المپيك باشد، اشكال اصلاً برطرف ميشود، ولي خب اگر مقيِّد نباشد، بايد جواب بدهند كه در موارد تضاد چه بايد كرد. خب، اگر جواب اين سؤال روشن بشود و بگويند در موارد تضاد، قانون جمهوري اسلامي مقدم است، ديگر الحاق به كميتهي بينالمللي المپيك اشكالي ندارد؛ چون اين تقييد در حقيقت يك حق تحفظ محسوب ميشود. اين تقييد در حقيقت يك حق تحفظ محسوب ميشود.
آقاي آملي لاريجاني ـ يك وقت براي من بگذاريد تا صحبت كنم. من به همين حق تحفظ اشكال دارم.
آقاي كدخدائي ـ اشكالتان را بفرماييد.
آقاي آملي لاريجاني ـ من هم اول همين حرف را ميزدم، ولي بعد كه ديدم بند (3) ميگويد در ساختار اين منشور تعهدات و كذا و كذا هست، نظرم عوض شد. حالا عرض من اين است كه اگر در جواب ابهامي كه ما گرفتيم بگويند فقط قوانين جمهوري اسلامي ملاك عمل اين كميته باشد، اين مشكل در حوزهي عمل با اين تقييد حل ميشود. يعني اگر گفتند كميته در چارچوب قوانين جمهوري اسلامي عمل كند، اشكال مربوط به عمل اين كميته تصحيح ميشود، اما خود الحاق به اين ساختاري كه در آن تعهدات خلاف شرع هست، چطور تصحيح ميشود؟
آقاي شبزندهدار ـ ما به چيزي كه خلاف باشد، ملحق نميشويم. اگر تمام اين منشور بالمرّه خلاف بود، به آن ملحق نميشويم.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه اينكه كل منشور بالمرّه خلاف باشد. حالا اگر مفاد آن قاتي پاتي داشته باشد، چهكار بكنيم؟
آقاي شبزندهدار ـ اگر اين منشور مشتمل بر خلاف بود، ولي مثل «منشور سازمان ملل متحد» خيلي از مفاد آن درست بود و حرفهاي درست داشت، الحاق به آن اشكال دارد؟ حالا اگر ملحق شدن به آن با حق تحفظ باشد، اشكال دارد؟ اگر در مواردي كه مفاد آن منشور خلاف است، ما بتوانيم قوانين خودمان را عوضاً از قوانين آن جاري كنيم، اين الحاق اشكال دارد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، من ميخواهم همين را بگويم.
آقاي شبزندهدار ـ ملحق شدن به اين منشور به اين شكل اشكال دارد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، اشكال دارد.
آقاي شبزندهدار ـ اشكال به خاطر نحوهي عمل كميتهي ملي المپيك است [كه با يك قيد درست ميشود] ديگر.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، خود ساختاري كه ميپذيريد عضو آن باشد، چطور است؟
آقاي مدرسي يزدي ـ خب، وقتي ما عمل به مواردي از اين منشور را كه خلاف است استثنا كرديم، الحاق به آن ديگر اشكال ندارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ چرا اشكال ندارد؟ شما ميخواهيد الحاق به يك ساختاري را كه در آن بيديني هست، بپذيريد.
آقاي شبزندهدار ـ نه، اگر اين ساختار كلاً خلاف دين بود، به آن ملحق نميشديم.
آقاي مدرسي يزدي ـ ما اين الحاق را بدون استثنا كردن موارد خلاف نميپذيريم. ما آن را با استثنا ميپذيريم.
آقاي شبزندهدار ـ خب، مثلاً اگر يك كسي بخواهد به مركز فحشا ملحق بشود، ميگوييم اين كار اشكال دارد. اصلاً ملحق شدن به مركز فحشا اشكال دارد، اما يك جايي هم هست كه خيلي حرفهاي خوب دارد و كارهاي خوب هم دارد، ولي چند تا اشكال هم دارد. خب، ما به آنجا ملحق ميشويم، ولي ميگوييم نسبت به مواردي كه مشكل دارد، قوانين خودمان را جاري ميكنيم. اين الحاق چه اشكالي دارد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ مثل اينكه عرض من روشن نشد. ما يك شخصيت حقوقي داريم و يك عملِ شخصيت حقوقي داريم. شما در اين اساسنامه عمل شخصيت حقوقي را تقييد ميزنيد، ولي نسبت به خود اين شخصيت حقوقي كه ميخواهيد به آن ملحق بشويد، چيزي نگفتيد.
آقاي مدرسي يزدي ـ آن هم تقييد ميخورد.
آقاي آملي لاريجاني ـ ولي شما اين كار را نكرديد. ميخواهيد با خودِ اين شخصيت حقوقي چهكار كنيد؟ شما كه نميتوانيد شخصيت حقوقي را تقييد بزنيد؛ نميتوانيد اين كار را بكنيد. شما كه نميتوانيد اين شخصيت حقوقي را تقييد بزنيد. شخصيت حقوقي، يك ساختهي بينالمللي است. مثلاً شما نميتوانيد شخصيت حقوقيِ سازمان ملل را عوض كنيد.
آقاي مدرسي يزدي ـ چرا ديگر؛ ما شخصيت حقوقي را نسبت به خودمان مقيد ميكنيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ عجب، شما نميتوانيد اين كار را بكنيد.
آقاي شبزندهدار ـ حالا الحاق به اين شخصيت با حق تحفظ چه اشكالي دارد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ آقاي مدرسي، اين حرف معنا ندارد. آخر شخصيت حقوقي در يك جا ساخته ميشود. مگر اينكه شما بخواهيد يك شخصيت حقوقي ديگري بسازيد. پس بايد يك بحثي هم راجع به شخصيت حقوقي بكنيم.
آقاي شبزندهدار ـ نه، من ميدانم چه ميفرماييد؛ ملحق شدن به شخصيت حقوقي كه به قول حضرتعالي بعضي از مقوّمات آن شخصيت حقوقي خلاف شرع است، چه اشكالي دارد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ نميشود شخصيت حقوقي اين كميته را عوض كرد. آخر ساختنِ شخصيت حقوقي كه يك كار شخصي نيست.
آقاي شبزندهدار ـ من ميگويم اگر چنين شخصيت حقوقي وجود داشته باشد، الحاق به آن با حق تحفظ چه اشكالي دارد؟ اين كار باعث ترويج باطل است؟ مثلاً چه اشكال ديگري در آن هست؟
آقاي آملي لاريجاني ـ خب بله، همه چيز در اين شخصيت حقوقي هست. اگر داخل آن يكسري ارزشهاي كذا باشد يا داخلش يكسري تعهدات كذا باشد، آنوقت خود اين شخصيت حقوقي سواي عملش، اشكال دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ باباجان، ما اصلاً ارزشهاي آن شخصيت حقوقي را قبول نداريم؛ ما آن ارزشها را قبول نداريم.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، اگر ارزشهاي آن را قبول نداريد، يعني اين شخصيت حقوقي را قبول نداريد.
آقاي مدرسي يزدي ـ خيلي خب، ولي الحاق به اين شخصيت عيبي ندارد؛ چون ما حق تحفظ داريم.
آقاي اعرافي ـ ما حق تحفظ كه داريم.
آقاي شبزندهدار ـ بله، ولي ايشان ميگويند اين شخصيت حقوقي مشكل دارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، تحفظ در مورد خود شخصيت حقوقي معنا ندارد.
آقاي رهپيك ـ حاجآقا، اين مصوبه، اساسنامهي داخلي كميتهي ملي المپيك است.
آقاي آملي لاريجاني ـ اين معنا ندارد كه بگوييد ما در مورد اين شخصيت حقوقي تحفظ ميكنيم و ميگوييم مقررات اين شخصيت را قبول نداريم.
آقاي مدرسي يزدي ـ بله، اگر يك شخصيت حقوقي را طوري تنظيم كرده بودند كه به واسطهي آن ميشود ربا هم بخورند، ميگوييم ما ميآييم و به اين شخصيت ملحق ميشويم، ولي به شرطي كه ربا در آن نباشد.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، اينكه ربا واقع ميشود غير از درست كردن يك شخصيت حقوقي است. رباخواري مربوط به حوزهي عمل است. طرف ميگويد ما داريم يك شخصيت حقوقي ميسازيم كه ساختارش اينطوري است كه اصلاً صهيونيستها هم در آن جاي ميگيرند. اگر شخصيت حقوقي اينطور باشد، ما بايد به الحاق به اين شخصيت اشكال وارد بكنيم.
آقاي مدرسي يزدي ـ حاجآقاي شبزندهدار دارد ميگويد تا آن اندازه كه مربوط به ما است، ما موارد خلافي را كه در اين منشور هست، به رسميت نميشناسيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ آخر نميتوانيم اين كار را بكنيم.
آقاي مدرسي يزدي ـ بابا، چرا نشود اين كار را بكنيم؟
آقاي آملي لاريجاني ـ شخصيت حقوقي را به اين صورت ميسازند.
آقاي مدرسي يزدي ـ شخصيت حقوقي را اينطور ميسازند، ولي آن را كشدار [= منعطف و با امكان حق تحفظ] ميسازند.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، اينطوري نيست.
آقاي مدرسي يزدي ـ چرا؛ همينطوري است.
آقاي آملي لاريجاني ـ ابداً اينطوري نيست.
آقاي مدرسي يزدي ـ ساختار شخصيت حقوقي كه ثابت نيست.
آقاي آملي لاريجاني ـ شخصيت حقوقي بر اساس اساسنامهي آن ساخته ميشود.
آقاي مدرسي يزدي ـ ولي ساختار آن قابل انعطاف است.
آقاي آملي لاريجاني ـ ابداً قابل انعطاف نيست.
آقاي مدرسي يزدي ـ چرا؛ كاملاً قابل انعطاف است.
آقاي آملي لاريجاني ـ شخصيت حقوقي بر اساس اساسنامه ساخته ميشود. اگر شما اساسنامه را پذيرفتيد، آن شخصيت را پذيرفتيد.
آقاي مدرسي يزدي ـ اساسنامه قابل انعطاف است.
آقاي آملي لاريجاني ـ اگر براي شخصيت حقوقي يك اساسنامهي ديگر بنويسيم، آن شخص يك شخص ديگري ميشود؛ يعني دو تا شخصيت ميشود.
آقاي مدرسي يزدي ـ نه، اساسنامه از اول كش دارد.
آقاي اعرافي ـ ساختار اساسنامه طوري نوشته ميشود كه ميشود در پذيرش آن شرط تحفظ كرد.
آقاي آملي لاريجاني ـ اساسنامه كه كشدار نميشود.
آقاي مدرسي يزدي ـ اين اساسنامه كشدار است و انعطافدار است. مثل شلوار جين است. بزرگ ميشود و كوچك ميشود.
آقاي اعرافي ـ ميشود شرط تحفظ كرد.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، چنين چيزي ممكن نيست.
آقاي رهپيك ـ حاجآقا، الآن اين مصوبه، اساسنامهي يك نهاد ملي است.
آقاي كدخدائي ـ بله، كميتهي ملي المپيك ما يك نهاد ملي است.
آقاي رهپيك ـ خيلي خب، اين مصوبه، اساسنامهي كميتهي ملي المپيك است. اين مصوبه كه اساسنامهي كميتهي بينالمللي المپيك نيست. اين مصوبه، اساسنامهي داخلي ما است. ما به كميتهي ملي المپيك ميگوييم شما در داخل اساسنامهات اين چيزها را بياور.
آقاي آملي لاريجاني ـ اين موضوع كه روشن است، ولي در اين اساسنامه به منشور المپيك كه همان اساسنامهي كميتهي بينالمللي المپيك است، ارجاع دادهاند.
آقاي رهپيك ـ خيلي خب، باشد؛ ما ميگوييم ما ميخواهيم نهادِ كميتهي ملي المپيك را در ايران تشكيل بدهيم. حالا اگر ديديم منشور المپيك به ما اجازه ميدهد كه در اساسنامهي خودمان بعضي تحفظها را درج بكنيم، اين نهاد در ايران تشكيل ميشود. اين كار چه اشكالي دارد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ مگر شما نميگوييد اگر ما خواستيم، به اين منشور ملحق نميشويم؟ ولي اين اساسنامه الآن دارد الحاق شما به آن منشور را بالالتزام قبول ميكند.
آقاي كدخدائي ـ مسئولين كميتهي ملي المپيك بايد منشور المپيك را اجرا كنند.
آقاي آملي لاريجاني ـ الآن بحث سر اين است كه اين اساسنامه دارد الحاق ما به اين منشور را بالالتزام قبول ميكند. شما هم ميگوييد ما قبلاً الحاق به اين منشور را پذيرفتهايم، ولي عرض من اين است كه پذيرفتن آن در گذشته، مانع از اين نميشود كه الآن دوباره آن را بررسي بكنيم و اشكال بگيريم.
آقاي رهپيك ـ نه، ما نميگوييم اين اساسنامه بررسي نشود. ما ميگوييم آن را بررسي كنيم، ولي شما ميفرماييد كه الآن اين مصوبه را كنار بگذاريم. ما ميگوييم كه ما الآن نميدانيم مفاد آن منشور چيست.
آقاي مدرسي يزدي ـ آقا، اگر ميخواهيد اين اساسنامه را كنار بگذاريد، همينطوري آن را كنار بگذاريد. اين كار كه ديگر فلسفه نميخواهد.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، من واقعاً مفهوم عبارت اين بند را نميفهمم. ايشان ميفرمايد اگر عمل به اين منشور را با مقيد كردن آن به رعايت مقررات اسلامي درست كنند، اين اشكال درست ميشود. ولي من ميگويم اشكال اين منشور با اين قيد هم درست نميشود. حالا يك كاري با اين اشكال بكنيد. حرف شما مثل اين است كه امام جمعه كافر باشد.
آقاي مدرسي يزدي ـ آقا، شما خيال ميكنيد مقيد كردن اين مورد به رعايت مقررات اسلامي مثل بعضي جاها است؛ مثل اينكه يك كسي ميگويد اين ربا، رباي اسلامي است. خب، حالا مثلاً نميشود اين ربا را با يك قيد «اسلامي» درست كنند، ولي اين مورد واقعاً اينطوري نيست؛ چون ميشود يك شخصيت حقوقي كشدار درست كرد. الحاق به اين شخصيت با حق تحفظ هيچ مشكلي ندارد.
آقاي كدخدائي ـ خب، حالا اگر نظر آقايان اين است كه اين اساسنامه را بخوانيم و ادامه بدهيم، ادامه ميدهيم. حالا بقيهي موارد اين اساسنامه هم مثل همين بند است. حاجآقا، انشاءالله بعداً منشور المپيك را هم ميبينيم.
آقاي رهپيك ـ حالا ادامهي اين اساسنامه را بخوانيد ديگر.
آقاي طحاننظيف ـ در سال 1360 هم قانون آمده است و همانجا گفته است كميتهي ملي المپيك بر اساس اساسنامهي كميتهي بين المللي است.[33] يعني آنجا اين اشكال را قبول كرديم.
آقاي كدخدائي ـ خيلي خب، پس ادامهي اساسنامه را بخوانيد. پس هيئت وزيران بايد منشور المپيك را براي ما بفرستد. نظرمان بر اين شد كه آن را بفرستند ديگر.[34] حالا آن منشور بايد بيايد تا بعد ببينيم چه ميشود.
منشي جلسه ـ «4- فدراسيون بينالملل (IF): سازمان بينالمللي مستقل كه عهدهدار اداره يك يا چند رشته ورزشي در جهان بوده و از سوي كميته بينالمللي المپيك به رسميت شناخته شده باشد.
5- شوراي المپيك آسيا (OCA): سازماني مستقل و غير دولتي كه به عنوان بالاترين مرجع ورزشي قاره، كليه فعاليتهاي ورزشي در آسيا را تحت نظارت دارد و يكي از پنج نهاد قارهاي به رسميت شناختهشده توسط كميته بينالمللي المپيك است.
6- كنفدراسيون قارهاي (CF): سازماني مستقل و غير دولتي كه به نمايندگي و تحت نظر فدراسيون بينالمللي يك رشته ورزشي، متولي اداره آن رشته در سطح قاره ميباشد و از سوي فدراسيون بينالمللي مربوط و نهاد قارهاي ذيربط به رسميت شناخته ميشود.
7- فدراسيون ورزشي ملي (NF): نهاد عمومي غير دولتي كه اداره يك يا چند رشته ورزشي را در سطح ملي عهدهدار بوده و از منظر بينالمللي، عضو فدراسيون بينالمللي ذيربط ميباشد.
ماده 2- اهداف و مأموريتهاي كميته به شرح زير است:
1- گسترش، ترويج و صيانت از جنبش المپيك، ترويج صلح، تعالي همهجانبه انسان، توسعه و ارتقاي ورزش بانوان و ترغيب اخلاق ورزشي، مبارزه با زورافزايي (دوپينگ)، توجه مسئولانه به مسائل زيستمحيطي
2- حضور در بازيهاي آسيايي، المپيك و ساير بازيهاي مورد تأييد كميته بينالمللي المپيك.»
آقاي كدخدائي ـ در مورد اين ماده مطلبي داريد؟
آقاي شبزندهدار ـ بله.
آقاي كدخدائي ـ حاجآقاي شبزندهدار، بفرماييد.
آقاي شبزندهدار ـ در مورد عبارت «گسترش ...» مطلبي هست.
آقاي كدخدائي ـ در مورد عبارت «1- گسترش، ترويج و صيانت ...» مطلب داريد. درست است؟
آقاي شبزندهدار ـ بله، حالا نظر بعضي از آقايان [= اعضاي مجمع مشورتي فقهي] اينطور بود: «بررسي: نظر بعضي از اعضاء اين بود كه اطلاق توسعه و ارتقاي ورزش بانوان، از جهت شمول نسبت به ارتقاي انحاء ورزش بانوان خصوصاً بدون رعايت جوانب مذهبي - مذكور در بند (2) ماده (1)- خلاف شرع ميباشد.»[35]
آقاي آملي لاريجاني ـ مثلاً توسعهي ورزش ژيمناستيكِ [بانوان اشكال دارد].
آقاي كدخدائي ـ اگر اين توسعه با رعايت جهات شرعي باشد، چطور است؟
آقاي شبزندهدار ـ بله، در آن صورت اشكالي ندارد.
آقاي كدخدائي ـ اگر توسعهي ورزش بانوان با رعايت جهات شرعي باشد كه اشكال ندارد.
آقاي شبزندهدار ـ نه، ولي در بند (1) اين ماده، عبارت «توسعه و ارتقاي ورزش بانوان» بايد مقيِّدي داشته باشد. خودتان ميفرماييد كه الآن شناي بانوان را هم در داخل كشور به شكل مختلط، توسعه دادهاند.
آقاي كدخدائي ـ نه، آنها [= مسئولين جهاني ورزش] روي ورزش بانوان تأكيد ميكنند و ما را در اين رابطه محكوم ميكنند، ولي ما خودمان در ورزش بانوان داريم جهات شرعي را رعايت ميكنيم.
آقاي مدرسي يزدي ـ ورزش شنا در داخل كشور كه مختلط نيست. مسئولين ما روي اين قضيه مواظبت دارند.
آقاي آملي لاريجاني ـ اگر ورزش شنا مختلط باشد، از آن فيلم ميگيرند و پخش ميكنند.
آقاي طحاننظيف ـ ببخشيد. آقاي دكتر، الآن بند (8) منشور المپيك را آوردم. آن را ببينيد. اين بند در رابطه با همين ورزش بانوان است و خيلي صريحتر دارد موضوع ورزش بانوان را ميگويد.
آقاي آملي لاريجاني ـ مفاد آن بند چيست؟
آقاي طحاننظيف ـ ميگويد: «تشويق زنان در همه سطوح و ساختارها با برابري زنان.»[36]
آقاي آملي لاريجاني ـ اين بند ميگويد زنان در همهي ساختارها وارد بشوند.
آقاي طحاننظيف ـ اصل برابري زن و مرد را هم ميگويد.
آقاي شبزندهدار ـ لابد مسابقهي كشتي بين زن و مرد هم هست.
آقاي كدخدائي ـ بله.
آقاي طحاننظيف ـ همه چيز هست ديگر.
آقاي كدخدائي ـ كشتي زنان كه الآن هم هست.
آقاي آملي لاريجاني ـ اطلاق بند (1) شامل چيزهايي ميشود.
آقاي كدخدائي ـ الآن حاجآقاي شبزندهدار بحثي را در مورد بند (1) ماده (2) ميفرمايند.
آقاي آملي لاريجاني ـ بحث در مورد اطلاق اين بند است.
آقاي كدخدائي ـ بله، ايشان ميفرمايند كه اطلاق توسعهي ورزش بانوان اشكال دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ اشكال اين بند مبتني بر همان حرف قبلي [= اطلاق تبعيت از منشور بينالمللي المپيك] است.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، ولي شايد ايراد گرفتن به اين بند به صورت مستقيم، ايراد خوبي نباشد. بايد اشكال آن را به صورت غير مستقيم بنويسيم.
آقاي كدخدائي ـ پس از اين بند عبور كنيم؟
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، عبور نكنيم، ولي اشكال آن را يك طور ديگري بنويسيم.
آقاي مدرسي يزدي ـ اشكال اين بند مبتني بر اشكال قبلي است.
آقاي آملي لاريجاني ـ حالا اصلاً اشكال اين بند را به نحو مبهم بنويسيد؛ يعني بگوييد اطلاقش نسبت به برخي موارد اشكال دارد.
آقاي شبزندهدار ـ ذيل بند (2) ماده (1)، همهي اين بندها را تقييد ميكند.
آقاي آملي لاريجاني ـ اينطور بگوييم كه اطلاق اين بند نسبت به مواردي كه خلاف شرع است، اشكال دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ نه، اين بند كه اطلاق ندارد.
آقاي كدخدائي ـ بند (2) مادهي بالايي كه گفته است فعاليت كميتهي ملي المپيك در چارچوب قوانين جمهوري اسلامي است.
آقاي شبزندهدار ـ اگر آن بند (2)، اين بند را تقييد ميكند، اين بند هم اشكال ندارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ بنويسيد اين بند هم مبتني بر ابهامي كه به بند (2) ماده (1) گرفته شده است، ابهام دارد.
آقاي شبزندهدار ـ اصل توسعهي ورزش بانوان اشكال ندارد، ولي اين توسعه بايد در چارچوب شرع باشد.
آقاي مدرسي يزدي ـ اين بند هم مبتني بر ابهام قبلي، ابهام دارد.
آقاي طحاننظيف ـ بله، اين هم مبنياً بر ابهام قبلي، ابهام دارد.
آقاي كدخدائي ـ الآن مسئولين ورزش كشور، طبق قوانين ايران جهات شرعي را در ورزش بانوان رعايت ميكنند. عرض كردم كه مثلاً نميگذارند در ورزش بانوان خلاف شرع اتفاق بيفتد.
آقاي مدرسي يزدي ـ ما دربارهي ورزش بانوان قانون [= مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي درباره سياستهاي فرهنگي - اجتماعي ورزش زنان كشور مصوب 22/7/1376 شوراي عالي انقلاب فرهنگي و اصلاح و تكميل سياستهاي فرهنگي - اجتماعي ورزش زنان كشور مصوب 4/9/1376 شوراي عالي انقلاب فرهنگي] داريم، ولي در عمل در اين حوزه چهكار كردهايم؟!
منشي جلسه ـ آقاي دكتر، چون اولِ بند (1) عبارت «گسترش، ترويج و صيانت از جنبش المپيك» را دارد، اين بند هم بايد مبتني بر قوانين جمهوري اسلامي باشد.
آقاي مدرسي يزدي ـ بله، همهي اينها مبتني بر قوانين جمهوري اسلامي است.
منشي جلسه ـ بايد نوشت كه كل اين بند بايد مبتني بر قوانين جمهوري اسلامي باشد.
آقاي مدرسي يزدي ـ بله، درست است.
آقاي طحاننظيف ـ آقاي دكتر، يك ايراد كليتر هم در بند (1) هست. اين بند گفته است «صيانت از جنبش المپيك» يكي از مأموريتهاي كميتهي ملي المپيك است. آخر واقعاً اگر بخواهيم يكخرده جديتر به المپيك نگاه كنيم، المپيك فقط يك جنبش ورزشي نيست، بلكه در پسِ آن خيلي اتفاقات ديگر هم ميافتد.
آقاي مدرسي يزدي ـ حالا همهي اين اشكالها با رفعِ همان ابهامِ مربوط به لزوم رعايت قوانين جمهوري اسلامي حل ميشود. اگر ملاحظهي قوانين جمهوري اسلامي در اين بند هم قيد بشود، اين بند هم مشكلي ندارد، ولي اگر اين قيد در آن نباشد، اشكال دارد.
آقاي كدخدائي ـ بگوييم در صورتي كه بند (1) اين ماده مقيد به رعايت قوانين و مقررات جمهوري اسلامي ايران نباشد، اشكال دارد. اگر اين بند مقيد نباشد، مبنياً بر ابهام قبلي، ابهام دارد. آقاياني كه اين ايراد را قبول دارند، اعلام نظر بفرمايند. اين ابهام، رأي دارد. همهي آقايان به آن رأي دادند.[37] «2- حضور در بازيهاي آسيايي، المپيك و ساير بازيهاي مورد تأييد كميته بينالمللي المپيك.»
آقاي شبزندهدار ـ خب، اطلاق بند (2) مسابقه با ورزشكاران اسرائيلي را هم در بر ميگيرد يا نه؟
آقاي مدرسي يزدي ـ اگر همهي اين بندها اطلاق داشته باشند، اشكالشان عين همان اشكال اول و مبني بر آن است.
آقاي شبزندهدار ـ خب، بايد به اشكال اين بند هم يك توجه داده بشود.
آقاي مدرسي يزدي ـ بله، اگر اشكال بند (2) ماده (1) حل بشود، اشكالات همهي اين بندها هم حل ميشود.
آقاي طحاننظيف ـ آقاي دكتر، پس اين اشكال را نسبت به كل اين ماده بگوييد.
آقاي آملي لاريجاني ـ چه چيزي در متن اين اشكال بنويسند تا مشكل اين ماده حل بشود؟ بگويند اسرائيل جزء كشورهايي كه ايران با آنها مسابقه ميدهد، نباشد يا اين اشكال را يك طور ديگر بنويسند؟
منشي جلسه ـ ميخواهيد بگوييم اهداف و مأموريتهاي كميته كه در ماده (2) آمده است، مبنياً بر آن اشكال اول، اشكال دارد؟
آقاي شبزندهدار ـ نه، همهي اين ماده اشكال ندارد.
منشي جلسه ـ اطلاقش اشكال دارد.
آقاي شبزندهدار ـ بله.
آقاي يزدي ـ عبارت «ارتقاي ورزش بانوان» شامل همهي اقسام ورزش ميشود؛ لذا اشكال دارد.
آقاي شبزندهدار ـ عبارت «تعالي همهجانبه انسان» كه اشكال ندارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ نه، عبارت «تعالي همهجانبه انسان» ايرادي ندارد.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، زنان ايراني الآن هم در بعضي از رشتههاي خاصِ بازيهاي آسيايي حضور دارند.
آقاي كدخدائي ـ خب، ميفرماييد اطلاق بند (2) مبني بر همان ايراد اول، ايراد دارد؟
آقاي طحاننظيف ـ يعني اطلاق كل اين ماده مبنياً بر آن ايراد اول، ايراد دارد.
آقاي كدخدائي ـ بله، اين ماده مبنياً بر آن ايراد، ايراد دارد.
آقاي شبزندهدار ـ آخر كل اين ماده اشكال ندارد.
آقاي طحاننظيف ـ نه، ميگوييم اطلاق آن ايراد دارد.
آقاي كدخدائي ـ آقا، در مورد اطلاق بند (2) هم رأي بگيريم. بگذاريد همينطور پيش برويم. در مورد بند (1) كه رأي گرفتيم. آقايان فقهاي معظم در مورد اطلاق بند (2) هم رأي بدهند.
آقاي جنتي ـ كدام بند است كه اطلاقش خلاف شرع است؟
آقاي يزدي ـ عبارت «ارتقاي ورزش بانوان» خلاف است.
آقاي مدرسي يزدي ـ نه، حالا فعلاً در مورد بند (2) بحث نكنيد.
آقاي شبزندهدار ـ موضوع «حضور در بازيهايي آسيايي» هم اشكال دارد.
منشي جلسه ـ اسرائيل كه در بازيهاي آسيايي شركت نميكند.
آقاي يزدي ـ كشتي گرفتن خانمها درست است؟
آقاي آملي لاريجاني ـ اگر با همديگر كشتي بگيرند كه اشكال ندارد.
آقاي جنتي ـ قسمت دوم بند (2)، خلاف شرع است.
آقاي كدخدائي ـ بخشي از اين بند اشكال دارد.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، ايراد شوراي نگهبان در سال 1360 اينطور بوده است كه ورزش بوكس خلاف شرع است.[38]
آقاي آملي لاريجاني ـ ورزش بوكس خلاف شرع است؟
آقاي طحاننظيف ـ بله، ورزش بوكس خلاف شرع است.
آقاي آملي لاريجاني ـ اين حرف كه حرف بدي نيست. اطلاق جواز اين ورزش، خلاف شرع است؛ چون ورزشكاران ميزنند و همديگر را ناقص ميكنند. اين كار، كار غير عاقلانهاي است.
آقاي كدخدائي ـ خب، آقايان ميفرمايند كه اطلاق حضور در بازيهاي آسيايي و المپيك، مبنياً بر آن ايراد قبلي به بند (2) ماده (1)، ابهام دارد. آقاياني كه موافق هستند، اعلام نظر بفرمايند.
آقاي آملي لاريجاني ـ حضور در اين بازيها بايد در چارچوب همان قوانين جمهوري اسلامي باشد.[39]
آقاي كدخدائي ـ بله، اين مورد هم بايد در چارچوب قوانين و مقررات ما باشد. آقاي دكتر، شما فرمايشي داشتيد؟
آقاي صادقيمقدم ـ بله، من ميخواستم بگويم كه اطلاق بند (1) ميگويد شما بايد به خانمها اجازه بدهيد در مسابقات شنا شركت كنند.
آقاي كدخدائي ـ همينطور است ديگر؛ همين بحثي كه من عرض كردم، در همين مورد بود ديگر. «ماده 3- وظايف و اختيارات كميته به شرح زير است:
1- اجراي منشور المپيك و نظارت بر اجراي قوانين بينالمللي ورزش و ساير مقررات موضوعه كميته بينالمللي المپيك.»
آقاي مدرسي يزدي ـ در مورد اين بند هم الكلام، الكلام است.
آقاي كدخدائي ـ خب، پس ايراد اولمان را براي همهي بندهاي اين ماده هم بگوييم. بندهاي (2) و (3) اين ماده را هم بخوانيم. اگر در بقيهي بندهاي اين ماده هم همين اشكال بود، به همهي آنها يك ايراد بگيريم.
منشي جلسه ـ «2- هدايت و راهبري و گسترش ورزش قهرماني در كشور مبتني بر رويكرد علمي بهويژه از طريق بسترسازي براي رشد استعدادهاي بالقوه و ارتقاي تواناييهاي فكري، جسمي و رواني ورزشكاران
3- گسترش ورزش همگاني بهويژه از طريق ترغيب عموم مردم به انجام فعاليتهاي ورزشي و حفظ سلامتي خود
4- اتخاذ تدابير لازم براي مقابله با هر گونه تبعيض، خشونت و فساد در ورزش، گسترش و ترويج اخلاق ورزشي و نيز مبارزه با پديده زورافزايي (دوپينگ) با تأكيد بر پذيرش و اجراي قوانين جهاني مبارزه با زورافزايي (دوپينگ) و همچنين محترم شمردن نقش و مسئوليتهايي كه در قانون جهاني مبارزه با زورافزايي (دوپينگ) براي كميتههاي ملي المپيك در نظر گرفته شده، به صورتي كه اطمينان حاصل گردد كه سياستها و قوانين، شرايط عضويت و دستورالعملهاي مديريت نتايج آزمايشات در انطباق با آن باشد.»
آقاي مدرسي يزدي ـ حالا اجرا كردنِ قوانين جهاني مبارزه با زورافزايي، اشكال ندارد؟
آقاي كدخدائي ـ حاجآقا، بگذاريد كل اين ماده را بخوانيم، بعد ايرادش را بگيريم.
آقاي مدرسي يزدي ـ خب، پس يادتان نرود كه من در مورد اين بند اشكالي داشتم.
آقاي كدخدائي ـ الآن دوباره به اين بند برميگرديم. اصلاً از اول به اين ماده ايراد نگرفتهايم.
آقاي رهپيك ـ بندهاي اين ماده زياد است.
آقاي كدخدائي ـ بله.
آقاي رهپيك ـ بندهايش زياد است.
آقاي كدخدائي ـ خب، چهكار كنيم؟ پس بايد بندهاي آن را از اول بخوانيم.
آقاي رهپيك ـ بندهاي اين ماده را يكي يكي بخوانيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ منظور از خود «اخلاق ورزشي» كه در بند (4) آمده است، چيست؟ يك امر ثابتي است؟
آقاي مدرسي يزدي ـ يعني ورزشكاران مثل پورياي ولي باشند.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، واقعاً ميگويم كه منظور از اخلاق ورزشي چيست؟
آقاي طحاننظيف ـ نه، حاجآقاي [مدرسي] بحث زورافزايي را ميگويد.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، من اخلاق ورزشي را عرض ميكنم. اخلاق ورزشي چيست؟ در اين باره دارند به يك چيز ثابتي ارجاع ميكنند يا اينكه دارند يك چيز عرفي را ميگويند؟ منظور از اخلاق ورزشي چيست؟
آقاي كدخدائي ـ اگر ميخواهيد بندهاي اين ماده را يكي يكي بخوانيد، پس اول ايرادات بند (1) را بگوييد.
آقاي طحاننظيف ـ خب، آقاي دكتر، بند (1) كه ايراد دارد.
آقاي كدخدائي ـ «1- اجراي منشور المپيك و نظارت بر اجراي قوانين بينالمللي ورزش و ساير مقررات موضوعه كميته بينالمللي المپيك.» فرموديد اين بند ايراد دارد؟
آقاي طحاننظيف ـ اطلاق اجراي منشور المپيك ايراد دارد.
آقاي كدخدائي ـ اين بند هم مبنياً بر همان ايراد قبلي به بند (2) ماده (1)، ايراد دارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ اين بند اشكال دارد.
آقاي كدخدائي ـ آقايان در مورد اين بند اعلام نظر بفرمايند.
آقاي مدرسي يزدي ـ چه ميفرماييد؟ در مورد كدام يك از بندها اعلام نظر كنيم؟
آقاي كدخدائي ـ در مورد بند (1) اين ماده.
آقاي شبزندهدار ـ بند (1) ايراد دارد.
آقاي طحاننظيف ـ اطلاق اجراي منشور المپيك ايراد دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ ما كه گفتيم اجراي اين منشور ايراد دارد.
آقاي كدخدائي ـ خب، ولي در مورد اين ايراد، رأي نگرفتيم. خب، در مورد بندهاي (2) و (3) بحثي نداريد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ نه.
آقاي مدرسي يزدي ـ حالا بند (1) در مقام بيان نيست كه اطلاق داشته باشد.
آقاي موسوي ـ يكي از چيزهايي كه بند (1) گفته است، اجراي منشور المپيك است و يك مورد هم نظارت بر اجراي قوانين بينالمللي ورزش است.
آقاي كدخدائي ـ اشكال اين بند هم همان است كه گفتيم ديگر. اشكال همهي قسمتهاي اين بند يكي ميشود ديگر. هر دو تا [= «اجراي منشور المپيك» و «نظارت بر اجراي قوانين بينالمللي ورزش»] اطلاق دارند.
آقاي مدرسي يزدي ـ بله، هر دو تاي اينها اطلاق دارد.
آقاي رهپيك ـ بند (1) كلاً اطلاق دارد.
آقاي كدخدائي ـ هر دو قسمت اين بند داراي اطلاق است. خب، حالا ايراد بند (4) را بفرماييد: «4- اتخاذ تدابير لازم براي مقابله با هر گونه تبعيض ...»
منشي جلسه ـ «4- اتخاذ تدابير لازم براي مقابله با هر گونه تبعيض، خشونت و فساد در ورزش، گسترش و ترويج اخلاق ورزشي ...»
آقاي آملي لاريجاني ـ اخلاق ورزشي چيست؟
آقاي كدخدائي ـ چه ميفرماييد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ منظور از اخلاق ورزشي چيست؟
آقاي كدخدائي ـ خب، حالا اشكالتان را در مورد بند (4) بفرماييد.
آقاي آملي لاريجاني ـ عبارت «اخلاق ورزشي» ابهام دارد. ما ميگوييم اين عبارت ابهام دارد. آخر در اين باره به چه چيزي ارجاع دادهاند؟ مثلاً فردا با توجه به اين عبارت به ما ميگويند شما نميتوانيد خانمها را از آمدن به استاديومهاي ورزشي منع بكنيد.
آقاي كدخدائي ـ نه، در اينجا منظور از ترويج اخلاق ورزشي بيشتر رعايت مقررات ورزشي است.
منشي جلسه ـ منظور مواردي مثل فرپلي[40] است.
آقاي آملي لاريجاني ـ چه ميفرماييد؟
آقاي كدخدائي ـ منظور از اخلاق ورزشي بيشتر رعايت همين مقررات ورزشي و رفتارهاي ورزشكارها با هم است.
آقاي آملي لاريجاني ـ آخر منظورشان را از اين عبارت، درست بيان نميكنند. خب، هيئت وزيران بگويد منظور از اخلاق ورزشي چيست. خب، به عبارت «اخلاق ورزشي» ابهام بگيريم. اين عبارت ابهام دارد. به آنها بگوييم شما با اين عبارت داريد به چه چيزي ارجاع ميكنيد؟
آقاي موسوي ـ منظور، جوانمردي و اين چيزها است.
آقاي طحاننظيف ـ يعني دربارهي اخلاق ورزشي چه بگويند؟
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، يك متني در اين باره بگويند يا يك چيزي بگويند. همينطوري كه نميشود.
آقاي كدخدائي ـ مثلاً بگويند منظورمان اخلاق عرفي المپيك است.
آقاي آملي لاريجاني ـ بگويند منظورمان اخلاق حرفهاي است. در اين باره يك كدهايي را بگويند تا ما بر اساس آنها به اين موضوع نگاه كنيم.
آقاي كدخدائي ـ حاجآقا، اينكه ميگويند اخلاق پزشكي، يعني چه؟
آقاي آملي لاريجاني ـ اخلاق پزشكي كد دارد.
آقاي كدخدائي ـ نه، چه كدي دارد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ چرا ديگر؛ سوگندنامهي هيپوكرات[41] دارد و نميدانم چه و چه دارد.
آقاي كدخدائي ـ حاجآقا، صاحبنظران در مورد اخلاق پزشكي يك چيزهايي نوشتهاند، ولي حرف آنها كه قانون نيست.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، پزشكان نسبت به رعايت محتوايِ اخلاق پزشكي قسم ميخورند.
آقاي كدخدائي ـ به حرف همين صاحبنظران، اخلاق پزشكي ميگويند.
آقاي آملي لاريجاني ـ اخلاق پزشكي عنوان يك بحث است.
آقاي كدخدائي ـ ما اخلاق وكالت هم داريم. الآن آقايان وكلا هم قسم ميخورند. اما اخلاق وكالت چيست؟
آقاي آملي لاريجاني ـ اخلاق وكالت هم همينطور داراي كد است.
آقاي كدخدائي ـ وكلا هيچ چيزي تحت عنوان اخلاق وكالت ندارند.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، اخلاق وكالت هم كد دارد. نه، اينطور نفرماييد.
آقاي طحاننظيف ـ پس آقايان ورزشكار هم قسم ميخورند كه اخلاق ورزشي را رعايت كنند؟!
آقاي آملي لاريجاني ـ من ميخواهم بگويم اخلاق در يك جاهايي كدهاي روشني دارد كه به آنها قسم ميخورند. اخلاق پزشكي همينطوري است. اخلاق پزشكي كدهاي روشني دارد. بخشي از اخلاق پزشكي منعطف به قسم پزشكي است.
آقاي كدخدائي ـ عرض من اين است كه ميگويم ما در مورد خود اخلاق پزشكي چيزي نداريم.
آقاي آملي لاريجاني ـ اخلاق پزشكي هم داراي اشكال است؛ آن هم مثل همين اخلاق ورزشي اشكال دارد.
آقاي كدخدائي ـ ما در مورد اخلاق پزشكي چيزي نداريم.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، همين اخلاق پزشكي هم اشكال دارد. آقايان نبايد بحث علمي را با ارجاع دادن، قاتي كنند.
آقاي كدخدائي ـ اخلاق پزشكي و ورزشي، چيزهاي عرفي است.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، آخر اينطور نميشود. شما اخلاق پزشكي را ميگوييد. خب، مثلاً آيا كشيدن وسيله و ابزارِ درماني از بدن كسي كه در حال مردن است و بدون اين وسايل ميميرد، اشكال دارد يا نه؟ يك عدهاي ميگويند اين كار اشكال دارد، ولي يك عده هم ميگويند اشكال ندارد.
آقاي كدخدائي ـ نه، آن كار تخلف است. آن كه مربوط به اخلاق نيست.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، يك عده ميگويند اين كار اصلاً اشكال ندارد. حالا از نظر غربيها اين كار هيچگونه اشكالي ندارد.
آقاي طحاننظيف ـ در غرب، اين كار به قانون تبديل شده است.
آقاي آملي لاريجاني ـ خيلي خب، من ميگويم اخلاق پزشكي چيست؟
آقاي كدخدائي ـ سي سال پيش در كشور انگلستان هم در مورد بحثِ مرگ مغزيِ يك فوتباليست همين كار [= جدا كردن وسايل پزشكي] را كردند. در آن مورد كه ديگر بحث اخلاق مطرح نبود، بلكه رأي ديوان عالي بريتانيا بود كه صادر شد.
آقاي آملي لاريجاني ـ من ميگويم يك عده ميگويند بله، [كشيدن وسيله از بدن بيمار در اين صورت اشكال دارد،] ولي يك عده ميگويند نه، اشكال ندارد. در بحث اخلاق پزشكي، اختلاف انظار هست. در بحث اخلاق ورزشي هم همينطور اختلاف هست. من ميخواهم بگويم در مورد اخلاق ورزشي، كدي نيست كه به آن مراجعه كنند. در اين باره چيزهاي روشني نيست.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، بعد نتيجهي اشكال گرفتنِ به «اخلاق ورزشي» اين ميشود كه اين عبارت را از اين بند حذف كنند؟
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، من ميگويم اين عبارت ابهام دارد. هيئت وزيران، شما بگوييد در اين باره به چه چيزي ارجاع ميدهيد تا ما نظرمان را در مورد آن بگوييم. ما به اين عبارت ابهام بگيريم تا روشن كنند كه در اينجا دارند به چه چيزي ارجاع ميدهند.
آقاي كدخدائي ـ آقاي دكتر موسوي، شما هم نظرتان را بفرماييد تا بعد در مورد اين بند رأي بگيريم. آقاي دكتر موسوي، بفرماييد.
آقاي موسوي ـ به نظر من ميرسد كه اين اخلاق ورزشي شامل يكسري چيزهاي عرفي است كه بين همهي انسانها هست؛ مثلاً فرض كنيد يك نفر هنگام ورزش كردن، از فرصت استفاده كند و حريفش را هل بدهد. [اين كار غير اخلاقي است.] حالا درست است كه مثلاً داور به اين كار او ايراد ميگيرد، ولي اين كار غير اخلاقي است. ما يك موضوع جوانمردي هم داريم. پس اخلاق ورزشي شامل همين چيزهاي انساني است كه همهي ورزشكاران تا حدودي آنها را رعايت ميكنند.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، در اين بند بگويند كه همين چيزهاي انساني چيست.
آقاي موسوي ـ اما من فكر ميكنم ايرادي كه اين بند دارد، مربوط به همان عبارت «هر گونه تبعيض» است كه در اول آن آمده است. عبارت «هر گونه تبعيض» هم مبنياً بر همان ايراد قبلي كه به بند (2) ماده (1) داشتيم، داراي ايراد است. ولي به نظر من اخلاق ورزشي يك چيز عرفي است.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، ما به اخلاق ورزشي ابهام بگيريم تا آن را روشن كنند و بگويند در اينجا دارند به چه چيزي ارجاع ميدهند.
آقاي كدخدائي ـ آقايان ديگر هم ابهام داشتنِ عبارت «اخلاق ورزشي» را قبول دارند؟
آقاي مدرسي يزدي ـ خب، اين ابهام، معلوم است. اخلاق ورزشي واقعاً يك چيز منضبطي كه نيست. چيزهايي كه تصويب ميكنيم بايد روشن باشد. لااقل يك قيد به اين عبارت بزنند و بگويند منظورمان اخلاق عاليهي ورزشي يا اخلاق فلان است.
آقاي آملي لاريجاني ـ در مورد اخلاق ورزشي يك چيزي مثل «مطابق با ارزشهاي اسلامي بودن» بگويند.
آقاي صادقيمقدم ـ حاجآقا، مصاديق اخلاق ورزشي كه قابل احصا نيست. مثلاً اگر كسي در بازي فوتبال زمين بخورد، اخلاق ورزشي ايجاب ميكند كه بازي را ادامه ندهند تا او را مداوا كنند. يكي از مصاديق اخلاق ورزشي همين است.
آقاي مدرسي يزدي ـ بله، اينها خيلي ميشود.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، باشد ديگر؛ اما شما در مورد آن طرفِ اين قضيه چه ميگوييد آخر؟ فردا مسئولين كميتهي بينالمللي المپيك به ما ميگويند اينكه شما بانوان را به استاديوم راه نميدهيد، خلاف اخلاق ورزشي است.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، اين كار خلاف قانون است.
آقاي آملي لاريجاني ـ آنها ميگويند خلاف اخلاق است. ميگويند خب، چرا شما نميگذاريد خانمها به استاديوم بروند.
آقاي كدخدائي ـ آقاياني كه معتقدند عبارت «اخلاق ورزشي» از جهت اينكه معيارهاي آن تعيين نشده است و روشن نيست ابهام دارد، اعلام نظر بفرمايند.
آقاي مدرسي يزدي ـ اين عبارت مبهم است.
آقاي آملي لاريجاني ـ حالا به اين عبارت ابهام بگيريم و بگوييم روشن كنند كه در اينجا دارند به چه چيزي ارجاع ميدهند.
آقاي كدخدائي ـ اين ابهام پنج تا رأي دارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ شما داريد ايراد شرعي به اين بند ميگيريد؟
آقاي كدخدائي ـ ايراد شرعي بگيريم؟ شما ميخواهيد ايراد شرعي به آن بگيريد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، ايراد شرعي بگيريد.
آقاي كدخدائي ـ ايراد شرعي آن، پنج تا رأي دارد.[42]
آقاي مدرسي يزدي ـ معيارهاي اخلاقي در جوامع مختلف با هم فرق ميكند.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، همينطور است ديگر. همين نسبي بودنِ [اخلاق باعث اشكال ميشود.]
آقاي شبزندهدار ـ به فرمايش آقاي موسوي، عبارت «مقابله با هر گونه تبعيض» هم اشكال دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ مقصود از اين عبارت، تبعيض ورزشي يا تبعيض در ورزش است.
آقاي شبزندهدار ـ اين عبارت هم اشكال دارد.
آقاي صادقيمقدم ـ تبعيض يعني ترجيح دادن يك انسان بر انسان ديگري.
آقاي مدرسي يزدي ـ نه، مقصود اين بند، اين نيست.
آقاي صادقيمقدم ـ چرا، مقصودش همين است.
آقاي رهپيك ـ حاجآقا، اشكال اين عبارت هم پيرو همان اشكال كليِ بند (2) ماده (1) است ديگر. اين «هر گونه تبعيض» هم داراي همان اشكال است ديگر.
آقاي مدرسي يزدي ـ اشكالي كه ما به بند (2) ماده (1) داشتيم، شامل موضوع تبعيض در ورزش هم ميشود.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، يعني شما ميفرماييد كه نبودنِ اين عبارت از بودنش بهتر است ديگر. بالاخره اگر ما به اين عبارت اشكال بگيريم، آن را حذف ميكنند. حاجآقا، اگر ما به اين عبارت اشكال بگيريم، آن را حذف ميكنند؛ چون اخلاق ورزشي چيز مشخصي نيست.
آقاي آملي لاريجاني ـ چه چيز را حذف ميكنند؟
آقاي طحاننظيف ـ همين عبارت «اخلاق ورزشي» را حذف ميكنند؛ چون واقعاً نميتوانند مصاديق آن را احصا بكنند.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، اين عبارت را درست كنند.
آقاي كدخدائي ـ آقا، ما كه در مورد اين عبارت رأي گرفتيم. حالا كه در موردش رأي گرفتيم، سراغ بند بعدي برويم.
آقاي مدرسي يزدي ـ عبارت «مقابله با هر گونه تبعيض» هم ابهام دارد. به هيئت وزيران بگوييم مقصودتان از نفي هر گونه تبعيض چيست.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، اين هم ابهام بدي نيست.
آقاي كدخدائي ـ آقايان، بفرماييد عبارت «مقابله با هر گونه تبعيض» هم ابهام دارد؟
آقاي مدرسي يزدي ـ بله ديگر.
آقاي رهپيك ـ اشكال اين عبارت مثل اشكال بند (2) ماده (1) است ديگر؛ اشكال اين بند هم مثل همان اشكال قبلي است.
آقاي مدرسي يزدي ـ معلوم نيست اشكال اين بند هم عين اشكال آن بند باشد. آن بند در مقام بيان يك مطلب ديگري است.
آقاي كدخدائي ـ در آن بند بحث رعايت قوانين جمهوري اسلامي هم آمده بود.
آقاي رهپيك ـ بله ديگر؛ مفاد اين بند از آن بند هم بدتر است.
آقاي طحاننظيف ـ آقاي دكتر، عبارت «مقابله با هر گونه تبعيض» به عبارت «خشونت و فساد در ورزش، گسترش و ترويج اخلاق ورزشي و نيز مبارزه با پديده زورافزايي» عطف شده است.
آقاي رهپيك ـ باشد؛ اين بند ميگويد مقابله با همهي اينها از وظايف كميتهي ملي المپيك است.
آقاي شبزندهدار ـ بالاخره اين كميته وظايفي از اين دست دارد.
آقاي كدخدائي ـ آقاياني كه معتقد هستند عبارت «مقابله با هر گونه تبعيض» هم همان ابهام قبلي بند (2) ماده (1) را دارد، بفرمايند. اين عبارت در بند (2) ماده (1) هم آمده بود؟
آقاي مدرسي يزدي ـ به هر حال به اين عبارت هم يك ابهام بگيريم.
آقاي كدخدائي ـ آقاياني كه به اين ابهام رأي ميدهند، اعلام نظر بفرمايند. پنج رأي دارد. حالا اگر در مورد اين ابهام از جهت شرعي رأي بگيريم، چهار تا رأي دارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ ما در مورد آن، از جهت شرعي رأي گرفتيم ديگر.
آقاي كدخدائي ـ بله، اين ابهام چهار تا رأي آورد.[43]
منشي جلسه ـ «... با تأكيد بر پذيرش و اجراي قوانين جهاني مبارزه با زورافزايي (دوپينگ) و همچنين محترم شمردن نقش و مسئوليتهايي كه در قانون جهاني مبارزه با زورافزايي (دوپينگ) براي كميتههاي ملي المپيك در نظر گرفته شده، به صورتي كه اطمينان حاصل گردد كه سياستها و قوانين، شرايط عضويت و دستورالعملهاي مديريت نتايج آزمايشات در انطباق با آن باشد.»
آقاي مدرسي يزدي ـ اين قسمت از بند (4) هم يك اطلاقي دارد كه گير دارد. گرچه در اجراي يك بخشي از اين قوانين، قوانين شرعي را رعايت كردند. ولي در قوانين زورافزايي و آن موقعي كه تست ادرار ميگيرند، [مقررات شرعي رعايت نميشود] ديگر. در تست ادرار نوشتيم اگر آزمايشدهنده زن است، زن از او نمونه بگيرد و اگر مرد است هم مرد از او نمونه بگيرد. منتها يك جنبهي شرعي را رعايت نكردند. مثلاً گفتند وقتي كه دارند براي آزمايش دوپينگ نمونهي ادرار ميگيرند، حتماً بايد كسي ناظر باشد و ببيند كه ادرار از مجراي آزمايشدهنده درميآمد تا از جاي ديگر درنيامده باشد.
آقاي كدخدائي ـ حالا كجا چنين چيزي گفته است؟
آقاي مدرسي يزدي ـ اين مطلب در همان قانونش [= قانون جهاني مبارزه با زورافزايي] آمده است. در اين قانون آمده است.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، اين چيزي كه شما ميگوييد، يك بحث اجرايي است.
آقاي كدخدائي ـ در اين بند كه چنين چيزي نگفتهاند.
آقاي مدرسي يزدي ـ اين قانون هست. اين كنوانسيون قبلاً به شوراي نگهبان آمده است.[44]
آقاي آملي لاريجاني ـ مخصوصاً اين بحث خروج ادرار از مخرج را از كجا درآورديد؟
آقاي مدرسي يزدي ـ ميگويم اين كنوانسيون قبلاً به اينجا آمده است. ما آن مصوبه را بررسي كرديم و من هم به آن ايرادي گرفتم.[45] آن مصوبه داراي ايراد بود. آقاي [آملي لاريجاني] هم در آن جلسه تشريف داشتند، ولي اين ايراد را قبول نكردند.
آقاي آملي لاريجاني ـ من كه يادم نيست.
آقاي مدرسي يزدي ـ خب، حالا به هر حال اين قضيه، اينطور بوده است.
آقاي كدخدائي ـ خب.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا[ي مدرسي] همين الآن هم بر همان نظر قبلشان هستند.
آقاي كدخدائي ـ حالا قانون الحاق به آن كنوانسيون موجود است ديگر.
آقاي مدرسي يزدي ـ آن كنوانسيون براي آزمايش دوپينگ يك خصوصياتي را گفته بود و يك چيز مفصلي بود. آن كنوانسيون هم دربارهي همين زورافزايي بود.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، شما داريد يك بحث اجرايي را مطرح ميكنيد.
آقاي كدخدائي ـ حالا عرض ما اين است كه مفاد آن كنوانسيون هر چيزي كه بوده است ديگر گذشته است.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله.
آقاي مدرسي يزدي ـ به هر حال ايراد من به نحوهي گرفتن آزمايش دوپينگ هنوز باقي است.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، اين بحث شما يك بحث اجرايي است.
آقاي مدرسي يزدي ـ نه، آن كنوانسيون نحوهي گرفتن اين آزمايش را نوشته بود. آنجا نوشته بود كه ناظر بايد عورتِ آزمايشدهنده را مستقيماً و مباشرتاً ببيند. اصلاً من يادم است كه اين موضوع در آنجا بود.
آقاي صادقيمقدم ـ نه، آن قانون ميگويد آزمايشدهنده چيزي با خودش به محل نمونهگيري نبرد.
آقاي كدخدائي ـ خب، آقاي مدرسي، اين حرف شما درست است.
آقاي مدرسي يزدي ـ آنجا نوشته بود كه بايد شخصي ناظر بر گرفتن نمونهي ادرار باشد.
آقاي كدخدائي ـ چنين چيزي در آن قانون هست.
آقاي شبزندهدار ـ اين نظارت ملازمهاي با ديدن عورت آزمايشدهنده ندارد.
آقاي كدخدائي ـ اين نظارت براي نمونهگيري از ورزشكارها براي تست زورافزايي است.
آقاي طحاننظيف ـ چنين نظارتي در آزمايش ازدواج هم هست.
آقاي مدرسي يزدي ـ به هر حال من به آنجا ايراد داشتم. الآن هم به اين بند ايراد دارم.
آقاي طحاننظيف ـ بله، در نمونهگيري مراعات ميكنند.
آقاي صادقيمقدم ـ نه، [اگر بدن انسان را] شطرنجي نشان بدهند كه ديدن آن هنگام نمونهگيري مانعي ندارد؛ اگر شطرنجي بشود كه اين كار مانعي ندارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ ولي ميگويند آزمايشگيرنده بايد مباشرتاً نمونهگيري از ادرار را ببيند. ولي تا حدودي مقررات شرعي را حفظ كرده بودند؛ يعني گفته بودند مرد ناظر مرد باشد و زن ناظر زن باشد.
آقاي كدخدائي ـ خب، آقاي دكتر رهپيك هم مطلبي دارند. آقاي دكتر، بفرماييد.
آقاي رهپيك ـ اين بند يك نكته دارد. ذيل اين بند ميگويد: «... و همچنين محترم شمردن نقش و مسئوليتهايي كه در قانون جهاني مبارزه با زورافزايي (دوپينگ) براي كميتههاي ملي المپيك در نظر گرفته شده، به صورتي كه اطمينان حاصل گردد كه سياستها و قوانين، شرايط عضويت و دستورالعملهاي مديريت نتايج آزمايشات در انطباق با آن باشد.» اين موضوع هم جزء وظايف و اختيارات كميتهي ملي المپيك است؛ يعني يكي از وظايف او اين است كه كارهايي بكند تا اطمينان حاصل گردد كه سياستها و قوانين كشور با آن قانون جهاني انطباق دارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ همهي عبارت «سياستها و قوانين، شرايط عضويت و دستورالعملهاي مديريت» مضاف به كلمهي «آزمايشات» نيست؟ ظاهراً اينها مضاف به همان كلمه هستند. چون موضوع اين بند، بحث مبارزه با زورافزايي است. ظاهراً همهي اينها به آن كلمه اضافه شدهاند.
آقاي رهپيك ـ خب، باشد؛ ما كاري به مضاف بودن اينها نداريم. اين كميته ميتواند كاري بكند كه قوانين ما منطبق با قانون جهاني مبارزه با زورافزايي باشد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، اين بند ميگويد كميته اطمينان پيدا كند كه قوانين ما اينطور باشد. البته اين انطباق قوانين و سياستها با قانون جهاني در مورد قضيهي آزمايشات انجام ميشود، نه چيزهاي ديگر.
آقاي رهپيك ـ ميدانم؛ حالا اين كار در مورد زورافزايي يا هر چيزي كه باشد، فرقي ندارد.
آقاي كدخدائي ـ يعني اين كميته ميتواند برود و پيشنهاد وضع قانون بدهد و يا تصويب قوانين را پيگيري بكند؟
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، اين كار چه مشكلي دارد؟
آقاي مدرسي يزدي ـ ولي اصلاً مراد اين بند اين مطلب نيست.
آقاي رهپيك ـ چرا ديگر؛ همين است. اين بند ميگويد انطباقِ سياستها، قوانين، شرايط عضويت و فلان با قانون جهاني مبارزه با زورافزايي، جزء اختيارات و وظايف اين كميته است؛ يعني از طريق اين كميته، اطمينان حاصل ميگردد كه اين انطباق وجود دارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله ديگر.
آقاي مدرسي يزدي ـ خب، باشد؛ اين كار چه عيبي دارد؟
آقاي آملي لاريجاني ـ بله، باشد؛ حالا اين كار چه اشكالي دارد؟
آقاي رهپيك ـ آخر وضع قوانين كه دست اين كميته نيست. وضع قوانين كه ربطي به اين كميته ندارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ اين بند ميخواهد احراز بكند كه كميتهي ملي المپيك دارد قانون مبارزه با زورافزايي را رعايت ميكند.
آقاي آملي لاريجاني ـ منظور اين بند، اين است كه كميتهي ملي المپيك برود و مقدمات تصويب قوانيني را كه به خودش مربوط ميشود، انجام بدهد؛ يعني لايحه به دولت ببرد و طرح ارائه بدهد.
آقاي مدرسي يزدي ـ اينها در پي تصويب قانون كه نيستند، بلكه ميخواهند قانون جهاني اجرا شود.
آقاي رهپيك ـ موضوع ذيل اين بند كه اجراي قوانين نيست.
آقاي آملي لاريجاني ـ اين بند ميگويد سياستها و قوانين كميتهي ملي المپيك ما با قانون جهاني مبارزه با زورافزايي منطبق باشد.
آقاي مدرسي يزدي ـ اين بند ميگويد شرايط عضويت و دستورالعملهاي اين كميته با آن قانون انطباق داده بشود.
آقاي رهپيك ـ تازه اين بند، كلمهي «سياستها» را هم قبل از «قوانين» آورده است.
آقاي آملي لاريجاني ـ موضوع سياستهاي كلي نظام كه مربوط به مجمع تشخيص مصلحت نظام است.
آقاي رهپيك ـ اين بند ميخواهد كل تصميمات شما در مجمع تشخيص هم با آن قانون منطبق باشد.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، اين بند دارد ميگويد اين انطباق در مورد قوانين مربوط به نتايج آزمايشات انجام بشود.
آقاي كدخدائي ـ خيلي خب، بند (5) را بخوانيد.
آقاي رهپيك ـ نه، نتايج آزمايشات يكي از موارد انطباق است. شرايط عضويت، دستورالعملها و غيره هم از موارد انطباق است.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، من همين مطلب را گفتم كه ظاهراً همهي اين موارد، مضاف به كلمهي «آزمايشات» است.
آقاي رهپيك ـ نه.
آقاي مدرسي يزدي ـ نه، همهي اينها كه مضاف به آن كلمه نيستند. «دستورالعملهاي مديريت نتايج آزمايشات» خودش يك مورد جداگانه است.
آقاي رهپيك ـ بله، آن مورد خودش يك مورد جداگانه است.
آقاي مدرسي يزدي ـ اين مورد يكي از آن موارد است. اين كميته بايد كاري بكند كه آنچه اتفاق ميافتد، با آن سند بالادستي مطابقت داشته باشد.
آقاي كدخدائي ـ بله، اين موارد بايد با قانون جهاني مبارزه با زورافزايي مطابقت داشته باشد.
آقاي مدرسي يزدي ـ در ذيل اين بند، مشكلي نيست.
آقاي كدخدائي ـ سراغ بند بعدي برويم.
آقاي شبزندهدار ـ حالا اگر شما به آن قوانين بالادستي چنين اشكالي داريد، بايد آن قوانين را هم ببينيم؛ چون قوانين شما بايد با آن قوانين مطابق باشد.
آقاي مدرسي يزدي ـ بله، بايد به آن قوانين اشكال بگيريم.
آقاي كدخدائي ـ ما در مورد منشور المپيك اشكال گرفتيم ديگر.
آقاي مدرسي يزدي ـ بله، آن قوانين بالادستي اشكال دارد.
آقاي شبزندهدار ـ قوانين كميتهي ملي المپيك ما از اين جهت [كه بايد با آن قوانين بالادستي مطابق باشد،] اشكال دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ بله، اشكالش از اين جهت است. اين همان حرفي است كه من گفتم. مقصود من هم همين بود.
آقاي كدخدائي ـ در واقع همان ابهامهايي كه ما در بحث منشور بينالمللي المپيك داريم، كفايت ميكند.
آقاي شبزندهدار ـ بله، قوانين كميتهي ملي المپيك ما بايد مطابق با آن قوانين بالادستي باشد؛ بنابراين اگر آن قوانين ميگويند قوانين اين كميته بايد به شكلي كه خلاف شرع است باشد، خب قوانين اين كميته هم خلاف شرع ميشود. اشكال اين بند، از اين جهت است.
آقاي مدرسي يزدي ـ بله ديگر؛ منتها اشكال قوانين كميته تبعي است ديگر؛ يعني خودش فينفسه خلاف شرع نيست، بلكه به اعتبار اينكه دارد آن قوانين جهاني را اجرا ميكند، خلاف شرع است.
آقاي كدخدائي ـ بگوييم در صورتي كه سياستها و قوانين كميتهي بينالمللي المپيك مغاير شرع باشد، [انطباق قوانين كميتهي ملي المپيك با آنها اشكال دارد.]
آقاي شبزندهدار ـ بله، از آنجايي كه قوانين اين كميته بايد منطبق با آن قوانين بالادستي باشد، اين بند اشكال دارد. خب، در صورتي كه منطبقٌعليه خلاف شرع باشد، قوانين اين كميته هم خلاف شرع ميشود.
آقاي كدخدائي ـ بگوييم اين بند مغاير شرع است؟ به تطبيق شرايط اين كميته با آن سياستهاي مغاير شرع، ابهام بگيريم يا به آن اشكال بگيريم؟ اين اشكال رأي دارد؟
آقاي مدرسي يزدي ـ از نظر آقايان اين بند ابهام دارد، ولي از نظر من خلاف شرع هم است. من براي خلاف بودن آن دليل دارم. من خلاف بودن آن را احراز كردهام.
آقاي كدخدائي ـ آقاياني كه اين بند را خلاف شرع ميدانند، اعلام نظر بفرمايند.
آقاي مدرسي يزدي ـ من آن را خلاف شرع ميدانم.
آقاي شبزندهدار ـ بايد به اين بند ابهام گرفت؛ چون ممكن است ذيل بند (2) ماده (1)، مقيِّدش باشد.
آقاي كدخدائي ـ آقاياني كه به اين بند ابهام دارند، اعلام ابهام بفرمايند.
آقاي مدرسي يزدي ـ حالا به اين مورد هم ابهام بگيريد ديگر.
آقاي آملي لاريجاني ـ من ذيل اين بند را خوب نفهميدم.
آقاي مدرسي يزدي ـ عيبي ندارد؛ اين ابهام گرفتن از باب احتياط است.
آقاي شبزندهدار ـ همين كه شما اين ذيل را خوب نفهميديد، دليل بر ابهام داشتن آن است ديگر.
منشي جلسه ـ يك بار ديگر اين ابهام را تقرير ميفرماييد.
آقاي موسوي ـ اين ابهام مربوط به منشور المپيك است.
آقاي آملي لاريجاني ـ اين بند كه در مورد منشور المپيك چيزي نگفته است.
آقاي كدخدائي ـ نه، بحث منشور مطرح نيست. بحث در مورد سياستهاي بالادستي و قوانين بالادستي كميتهي بينالمللي المپيك است.
آقاي رهپيك ـ نه، اين بند گفته است قوانين كميته ملي المپيك با قانون جهاني انطباق داشته باشد؛ يعني سياستها و قوانين ما منطبق با قانون جهاني باشد.
آقاي آملي لاريجاني ـ يعني حتي ميگويد سياستهاي ما هم مطابق با آن قانون باشد؟
آقاي رهپيك ـ بله ديگر؛ سياستها و قوانين، يعني امور داخلي شما. ما يك قانون جهاني در مورد مبارزه با زورافزايي داريم. حالا اين بند ميگويد يكي از وظايف اين كميته اين است [كه از انطباقِ سياستها و قوانين داخلي با آن قانون اطمينان حاصل كند.]
آقاي آملي لاريجاني ـ شما ميگرديد و يك مرجعِ ضميري در عبارت پيدا ميكنيد كه مطابق با نظر خودتان است، ولي مفهوم عبارت كه اينطور نيست.
آقاي رهپيك ـ حاجآقا، اين مطلب كه ديگر روشن است.
آقاي آملي لاريجاني ـ «... و همچنين محترم شمردن نقش و مسئوليتهايي كه در قانون جهاني مبارزه با زورافزايي (دوپينگ) براي كميته ملي المپيك در نظر گرفته شده، به صورتي كه اطمينان حاصل گردد كه سياستها و قوانين، شرايط عضويت و دستورالعملهاي مديريت نتايج آزمايشات در انطباق با آن باشد.»
آقاي رهپيك ـ ميگويد محترم شمردن نقش و مسئوليتهايي كه در قانون جهاني آمده است به صورتي باشد كه سياستهاي كميتهي ملي المپيك با آن انطباق داشته باشد. اين سياستها بايد با چه چيزي انطباق داشته باشد؟ با همان قانون جهاني.
آقاي موسوي ـ بله، ميگويد اين سياستها با آن قانون جهاني انطباق داشته باشد.
آقاي كدخدائي ـ بله، اين مطلب كه در اين عبارت هست.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه ديگر؛ آخر اين عبارت كه اين معنا را ندارد.
آقاي كدخدائي ـ چرا.
آقاي دهقان ـ عبارت «اتخاذ تدابير لازم» در صدر اين بند به كجا برميگردد؟
آقاي رهپيك ـ نه، چون ذيل اين بند در ادامه عبارت «و همچنين ...» را گفته است، آن جملهي مذكور در صدر تمام شده است. بعد اين بند گفته است همچنين يكي از وظايف كميتهي ملي المپيك محترم شمردن فلان است به طوري كه شما اطمينان پيدا كنيد كه سياستها و قوانينتان با آن قانون جهاني انطباق دارد.
منشي جلسه ـ ابهامِ انطباق قوانين داخلي با قانون جهاني هم مبنياً بر همان چيزهايي است كه در مورد بند (2) ماده (1) گفتيم ديگر.
آقاي كدخدائي ـ بله ديگر؛ خب، آقاياني كه با ابهامِ ذيل اين بند موافق هستند، بفرمايند.
آقاي رهپيك ـ اين بند يك اشكال دارد. مشكل اين بند ابهام نيست. يعني اين كار جزء اختيارات اين كميته نيست كه سياستها و قوانين داخلي ما را با قوانين جهاني انطباق بدهد.
آقاي كدخدائي ـ الآن چهار تا رأي براي اين ابهام از جهت شرعي داشتيم. خب، اين ابهام را مرقوم بفرماييد.[46] «5- حمايت از فدراسيونهاي ورزشي ملي در اجراي فعاليتهايشان كه به صورت مستقل و با همكاري و هماهنگي نزديك فدراسيونهاي ورزشي بينالمللي متبوع انجام ميشود.»
منشي جلسه ـ «6- نظارت بر عملكرد فدراسيونهاي ورزشي ملي در انطباق با مقررات فدراسيونهاي بينالمللي ورزشي.»
آقاي رهپيك ـ اطلاق اين بند هم اشكال دارد ديگر.
آقاي كدخدائي ـ اگر كار كميتهي ملي المپيك چيزي غير از نظارت بر عملكرد فدراسيونهاي ورزشي ملي باشد، پس اين كميته ديگر ميخواهد چهكار بكند؟ [اگر اين كميته اين وظيفه را نداشته باشد،] اصلاً ما براي چه چيزي كميتهي ملي المپيك تشكيل ميدهيم؟
آقاي رهپيك ـ اين كميته اين وظيفه را در انطباق عملكرد فدراسيونهاي ملي با مقررات بينالمللي دارد. همان ابهامي كه شما [به بند (2) ماده (1)] گرفتهايد، در اين بند هم هست. پس اطلاق اين بند از جهت اينكه نظارت بر عملكرد فدراسيونها بايد با مقررات بينالمللي انطباق داشته باشد، اشكال دارد ديگر.
آقاي طحاننظيف ـ ايراد اين بند باز به همان ايراد بند (2) ماده (1) برميگردد. يعني قوانين ايران بايد بر فعاليت كميتهي ملي المپيك حاكم باشد.
آقاي آملي لاريجاني ـ آنوقت فدراسيون ملي همان كميتهي ملي المپيك است؟
آقاي كدخدائي ـ نه، فدراسيون مثل فدراسيون كشتي است. فدراسيونها جزء آن كميته هستند.
آقاي رهپيك ـ اين بند به اين كميته ميگويد مثلاً اگر فدراسيون شنا يك چيزي ميگويد، شما بر انطباق آن با مقررات بينالمللي نظارت كنيد؛ پس همان اشكال قبلي شما [به بند (2) ماده (1)] در اين بند هم هست ديگر. اين بند هم اشكال دارد.
آقاي كدخدائي ـ نتيجهي اين اشكالات، اين ميشود كه ما برويم و عضو يك سازمان بشويم، ولي بعد بگوييم ما هيچ كاري با تو نداريم و خودمان هر كاري خواستيم انجام ميدهيم.
آقاي مدرسي يزدي ـ مثل كارهايي كه آمريكا ميكند ديگر.
آقاي كدخدائي ـ آمريكا كه از معاهدات بينالمللي بيرون ميآيد.
آقاي مدرسي يزدي ـ نه، آمريكا خيلي وقتها عضو معاهدات هم بود، ولي به آنها عمل نميكرد.
آقاي كدخدائي ـ بله.
آقاي آملي لاريجاني ـ بله ديگر؛ آمريكا عضو برخي معاهدات است، ولي تعهداتش را نسبت به آنها قبول نميكند.
آقاي مدرسي يزدي ـ بله، آمريكا الآن چقدر بدهي به سازمان ملل دارد، ولي آن را نميدهد.
آقاي طحاننظيف ـ عوضش مقر سازمان ملل در آمريكا است.
آقاي اعرافي ـ در مورد اينكه اين بند ابهام دارد، رأي بگيريد.
آقاي شبزندهدار ـ اين ابهام شش رأي آورد ديگر. ما در مجمع مشورتي فقهي هم به اين بند اشكال داريم. مجمع مشورتي فقهي قم هم به آن اشكال داشتند.[47] ديگر ذيل بند (2) ماده (1) هم مقيِّد اين بند نيست؛ چون اين كميته بايد نظارت كند كه عملكرد فدراسيونها منطبق با مقررات بينالمللي باشد.
منشي جلسه ـ يعني به اين بند ايراد بگيريم؟
آقاي كدخدائي ـ يعني به اين بند از اين جهت كه مقرراتِ فدراسيونهاي بينالمللي متضمن موارد خلاف است، ايراد بگيريم؟
آقاي دهقان ـ اشكال اين بند با يك ابهام حل ميشود.
آقاي شبزندهدار ـ حتي ميشود گفت اين بند ابهام هم ندارد، بلكه اشكال دارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ به اين بند ابهام بگيريم؛ ابهام بگيريد تا اين بند را درست كنند.
آقاي صادقيمقدم ـ ولي ممكن است فدراسيونها خودشان قانون خاص داشته باشند.
آقاي آملي لاريجاني ـ عيب ندارد؛ حالا ممكن است قوانين فدراسيونها مقيِّد اين مصوبه باشند. ابهام بگيريد تا اين بند را درست كنند.
آقاي كدخدائي ـ آقاياني كه بند (6) را از جهت انطباقِ عملكرد فدراسيونهاي داخلي با مقررات فدراسيونهاي بينالمللي داراي ابهام ميدانند، اعلام نظر بفرمايند.
آقاي موسوي ـ ابهام اين بند از جهت شرعي است؟
آقاي كدخدائي ـ اين ابهام هفت تا رأي دارد.[48]
منشي جلسه ـ «7- مديريت عاليه و نظارت بر روند آمادهسازي، تأييد و اعزام ورزشكاران كشور به بازيهاي المپيك و آسيايي، رويدادهاي منطقهاي و ساير بازيهاي به رسميت شناختهشده از سوي كميته بينالمللي المپيك و شوراي المپيك آسيا. مسئوليت هيئتهاي اعزامي بهعهده كميته بوده و كميته به عنوان نماينده انحصاري جمهوري اسلامي ايران در بازيهاي مزبور از اختيارات و حقوق انحصاري برخوردار است.»
آقاي شبزندهدار ـ صبر كنيد. اينجا هم يك ايراد هست. [در نظر مجمع مشورتي فقهي در مورد] اين بند اينطوري نوشته شده است: «بررسي: بعضي بازيهاي به رسميت شناختهشده بينالمللي خلاف شرع بوده و يا مستلزم خلاف شرع ميباشد و رعايت مقررات جاري جمهوري اسلامي ايران - بند (2) ماده (1) اساسنامه - رافع اين ايراد نميباشد و لذا اين بند خلاف شرع ميباشد.» مثل اين ورزشي كه يك طوري به همديگر ميزنند.
آقاي مدرسي يزدي ـ ورزش بوكس را ميگوييد؟
آقاي شبزندهدار ـ نميدانم بوكس است يا چيز ديگري است.
آقاي مدرسي يزدي ـ ورزش بوكس را ميگوييد ديگر.
آقاي شبزندهدار ـ بله، بوكس است كه ورزشكاران به سر و صورت همديگر ميزنند.
منشي جلسه ـ ما الآن براي ورزش بوكس فدراسيون داريم.
آقاي صادقيمقدم ـ حالا حاجآقا، در ورزش بوكس و امثال اينها، آن حفاظهايي كه براي ورزشكاران ميگذارند، از آسيب ديدن آنها جلوگيري ميكند.
آقاي كدخدائي ـ مثل اينكه ورزش بوكس الآن در كشور ما رسميت دارد.
آقاي شبزندهدار ـ نه، آنطور رسميتي ندارد.
آقاي صادقيمقدم ـ نه، اين ورزش در كشور ما ممنوعيت ندارد. اگر تعداد كشتهها را هم در نظر بگيريد، اينطور نيست كه در بوكس تعداد آسيبديدگان بيشتر از ورزشهاي ديگر باشد.
منشي جلسه ـ حاجآقا، بوكس از بازيهاي آزاد است و جزء بازيهاي المپيك و اينها هم نيست.
آقاي كدخدائي ـ بله، جزء آن بازيها نيست.
آقاي شبزندهدار ـ چه ميفرماييد؟
آقاي كدخدائي ـ تنها چيزي كه ميشود در مورد اين بند گفت فقط همين است كه ممكن است مفاد آن شامل ورزشهاي مختلط زن و مرد هم بشود، وگرنه اين بند اشكال ديگري ندارد.
آقاي طحاننظيف ـ صفحهي آخر اين اساسنامه، فهرست ورزشها و فدراسيونهاي عضوِ فدراسيونهاي ورزشي بينالمللي را گفته است.[49]
آقاي كدخدائي ـ ورزش بوكس كه داخل آن فهرست آمده است.
آقاي مدرسي يزدي ـ من ديدم كه شما قبلاً به ورزش بوكس ايراد گرفتهايد. شوراي نگهبان آن زمان در سال 1360 به اين ورزش ايراد گرفته است.
منشي جلسه ـ شورا در سال 1360 به ورزش بوكس، ايراد گرفته بود.
آقاي طحاننظيف ـ بله، اين ايراد شورا مربوط به سال 1360 است.
آقاي مدرسي يزدي ـ خب، چرا اين ورزش ايراد دارد؟ واقعاً من دليل آن ايراد را نفهميدم. آخر ورزش بوكس هم يكسري قوانين دارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ در اين ورزش طرف ميآيد و حريفش را ميكشد.
آقاي مدرسي يزدي ـ نه بابا، اينچنين نيست. ورزش بوكس هم قانون دارد.
آقاي كدخدائي ـ حالا اين ورزش بعداً شرعي و مجاز شد. ما الآن براي اين ورزش، فدراسيون داريم؛ ما فدراسيون بوكس داريم.
آقاي آملي لاريجاني ـ در اين ورزش انسان هم خودش و هم ديگران را ميكشد.
آقاي مدرسي يزدي ـ نه، اينطوري نيست. ظاهراً اينطوري نيست. اين ورزش هم قوانين دارد و حساب دارد.
آقاي صادقيمقدم ـ نه حاجآقاي لاريجاني، اينطور نيست.
آقاي آملي لاريجاني ـ ممكن است طرف در ورزش بوكس بيفتد و بميرد.
آقاي مدرسي يزدي ـ حالا ممكن است الآن كسي در خيابان هم بيفتد و بميرد. اين كه دليل ممنوع بودن اين ورزش نميشود.
آقاي صادقيمقدم ـ در ورزش فوتبال هم ممكن است طرف بيفتد و بميرد.
آقاي مدرسي يزدي ـ بله، حتي در تيراندازي كه ورزشي مستحب است، ممكن است يك ضربه طرف را بكشد.
آقاي كدخدائي ـ خب، بعد از اشكال شوراي نگهبان، آقايان دوباره نظر دادهاند ديگر. اشكال شورا به ورزش بوكس مربوط به سالهاي قبل است.
آقاي طحاننظيف ـ اين اشكال مربوط به سال 1360 است.
آقاي شبزندهدار ـ حالا بالاخره ببينيد بوكس هم جزء بازيهاي به رسميت شناختهشده است.
آقاي آملي لاريجاني ـ شوراي نگهبان در آن سال در مورد اين ورزش چه گفته است؟
آقاي كدخدائي ـ گفته است كه ورزش بوكس مشروعيت ندارد. ولي خب، اشكال اين ورزش بعد درست شده است. ما الآن فدراسيون بوكس داريم ديگر. الآن فدراسيون بوكس داريم. الآن ما مسابقات بوكس داريم.
منشي جلسه ـ الآن برادر آقاي ناطق نوري[50] رئيس فدراسيون بوكس است. ايشان (25) سال است كه رئيس فدراسيون بوكس است.
آقاي مدرسي يزدي ـ چه كسي فدراسيون بوكس را درست كرده است؟
آقاي كدخدائي ـ الآن برادرِ آقاي ناطق نوري رئيس اين فدراسيون است؟
منشي جلسه ـ ميخواهم بگويم ورزش بوكس الآن يك ورزش جاري است؛ چونكه آقايان شورا بعداً به مجاز بودن اين ورزش راضي شدند.
آقاي آملي لاريجاني ـ آقايان بعداً اين ورزش را قبول كردند؟ اگر قبول نكرده باشند، همان نظر سال 1360 شورا مُحكَّم است ديگر.
آقاي كدخدائي ـ الآن كه دارند اين ورزش را در كشور انجام ميدهند.
آقاي مدرسي يزدي ـ همينطوري كه نميشود گفت ورزش بوكس حرام است. بايد گفت اطلاق مجاز بودن اين ورزش اشكال دارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، حالا من از لحاظ شكلي دارم اين مطلب را ميگويم. ميگويم اگر شوراي نگهبان يك چنين نظري داده است، مادام كه اين نظر نسخ نشده است بايد محكّم باشد ديگر. مگر شما اين حرفتان را در شوراي نگهبان نسخ كردهايد؟
آقاي مدرسي يزدي ـ حالا حتماً براي تأسيس فدراسيون بوكس از خدمت «آقا» [= مقام معظم رهبري] اجازه گرفتهاند.
منشي جلسه ـ بعد از اشكال شوراي نگهبان به مصوبهي وقت،[51] ورزش بوكس را در اصلاحيهي آن مصوبه حذف كردند.[52] در آنجا شورا گفته بود ورزش بكس ايراد دارد. ولي حالا در اين مصوبه دوباره آن را آوردهاند. اگر شما الآن ميخواهيد، دوباره بفرماييد آوردن اين ورزش در اينجا ايراد دارد.
آقاي رهپيك ـ اين اساسنامه يك پيوستي دارد كه فهرست فدراسيونهاي ورزشي عضو فدراسيونهاي بينالمللي را گفته است.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، اشكال مربوط به ورزش بوكس را دوباره بايد در مورد اين مصوبه هم بفرماييد.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب نه، ما الآن در مورد بوكس چيز جديدي نگوييم. شما طبق همان نظرِ قبلي شوراي نگهبان بنويسيد و بگوييد قبلاً در مورد اين ورزش اينطور اظهار نظر شده است كه خلاف شرع است.
آقاي مدرسي يزدي ـ بگوييم اطلاق مجوز دادن به اين ورزش اشتباه است؛ يعني جايز بودن اين ورزش به طور مطلق اشتباه است.
آقاي آملي لاريجاني ـ مگر شوراي نگهبان در سال 1360 چه گفته است؟ آن موقع هم به اطلاق اين ورزش ايراد گرفته است؟
منشي جلسه ـ آنها در [نظر شماره م/2760 مورخ 26/3/1360] گفتند: «از جهت انطباق با موازين شرعي، به نظر اكثريت فقهاء شوراي نگهبان، بكس مشروعيت ندارد و در موارد ديگر قابل انطباق است و از لحاظ قانون اساسي نيز به نظر اكثريت اعضاء مغاير با قانون اساسي شناخته نشد.»
آقاي اعرافي ـ شوراي نگهبان در اين نظر، به طور كلي گفته است اين ورزش مشروع نيست.
آقاي مدرسي يزدي ـ حتماً منظورشان بوكسي است كه مثلاً خشونت دارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ شوراي نگهبان آن موقع گفته است اطلاق مجاز بودن اين ورزش اشكال دارد. آقايان آن موقع گفتهاند اطلاق اين ورزش اشكال دارد. آنها گفتند اطلاقش اشكال دارند.
آقاي مدرسي يزدي ـ نه، آخر معنا ندارد كه عليالاطلاق بگويند بوكس مشروعيت ندارد. خب، ممكن است انجام ورزش بوكس با رعايت ضوابطي باشد؛ مثلاً ورزشكاران همديگر را در حدي نزنند كه داغان بشوند و چه بشود و فلان بشود.
آقاي طحاننظيف ـ آن موقع كه شورا آن نظر را گفته بود، اين ورزش ضوابطي نداشته است.
آقاي مدرسي يزدي ـ بله، حالا شايد آنوقت، اين ورزش شرايط و ضوابطي نداشته است.
آقاي كدخدائي ـ حاجآقاي شبزندهدار، بفرماييد.
آقاي شبزندهدار ـ آيا به طور كبروي خلاف شرع بودن ورزشها قابل تصوير است يا نيست؟ ممكن است ورزشهايي وجود داشته باشد كه خلاف شرع باشد؟ اگر بگوييد چنين چيزي اصلاً قابل تصوير نيست، خيلي خب، ديگر دربارهي آنها بحثي نداريم. اما اگر اين مطلب قابل تصوير است، اين بند دارد ميگويد شما ورزشكارانت را به هر مسابقهاي كه كميتهي بينالمللي المپيك به رسميت شناخت، اعزام بكن.
آقاي طحاننظيف ـ اگر ما براي ورزش بوكس ضوابطي نداشته باشيم، چهكار كنيم؟
آقاي كدخدائي ـ براي اين ورزش ضوابطي داريم.
آقاي طحاننظيف ـ نه، فرض كنيم كه نداريم.
آقاي كدخدائي ـ ما براي انجام ورزشهاي خلاف، مانع داريم.
آقاي مدرسي يزدي ـ فعلاً موارد مذكور در اين بند به عنوان ورزش منصرف است.
آقاي شبزندهدار ـ من دارم همين سؤال را ميكنم كه آيا ورزش خلاف شرع داريم؟
آقاي مدرسي يزدي ـ من الآن به ذهنم ميآيد كه ورزش بماهو ورزش [اشكال ندارد.]
آقاي دهقان ـ ممكن است ورزشي خلاف شرع باشد؟
آقاي مدرسي يزدي ـ ممكن است اطلاق برخي ورزشها خلاف شرع باشد.
آقاي اعرافي ـ بله ديگر؛ ممكن است اطلاق برخي ورزشها خلاف شرع باشد.
آقاي دهقان ـ مثلاً اينكه زن و مرد به اصطلاح با هم ورزش كنند، خلاف شرع است.
آقاي مدرسي يزدي ـ [ورزشي داريم كه] عليالاطلاق خلاف شرع باشد؟ يعني ورزشي داريم كه ماهيتش خلاف شرع باشد؟
آقاي شبزندهدار ـ ببينيد؛ من دارم همين را ميگويم. اين نحو ورزشها در حقيقت دارد خشونت و وحشيگري و اينها را ترويج ميكند.
آقاي كدخدائي ـ نه، اين نحو ورزشها، در المپيك نيست.
آقاي شبزندهدار ـ نه، حالا ممكن است اين نحو ورزشها را به اين مسابقات بياورند.
آقاي كدخدائي ـ آوردهاند؛ در آخر اين اساسنامه، فهرست ورزشهاي المپيكي را آوردهاند.
آقاي شبزندهدار ـ خب، معلوم نيست در آينده چه ورزشهايي را به اين ورزشها اضافه ميكنند.
آقاي كدخدائي ـ چرا.
آقاي شبزندهدار ـ همين خودش اشكال است ديگر.
آقاي كدخدائي ـ ولي اين ورزش الآن جزء ورزشهاي المپيكي نيست.
آقاي مدرسي يزدي ـ اين رقمي بگوييم كه اطلاق اين بند نسبت به شامل شدنِ بعضي از ورزشها اشكال دارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ معلوم نيست اين بند در مقام بيانِ اين جهات باشد.
آقاي شبزندهدار ـ چرا؛ اين بند در مقام بيان همين موضوع است؛ چون گفته است شما بايد ورزشكارانت را به هر مسابقهي ورزشي كه كميتهي بينالمللي المپيك به رسميت شناخت، اعزام كني.
آقاي آملي لاريجاني ـ البته اين بند اطلاق ندارد، بلكه عموم دارد.
آقاي شبزندهدار ـ مفاد اين بند همين است ديگر. اين بند همين را گفته است.
آقاي آملي لاريجاني ـ اين بند عموميت دارد و اطلاق ندارد؛ چون كلمهي «ساير» را ميگويد.
آقاي شبزندهدار ـ اين بند ميگويد: «7- مديريت عاليه و نظارت بر روند آمادهسازي، تأييد و اعزام ورزشكاران كشور به بازيهاي المپيك و آسيايي، رويدادهاي منطقهاي و ساير بازيهاي به رسميت شناختهشده از سوي كميته بينالمللي المپيك و شوراي المپيك آسيا ...»
آقاي آملي لاريجاني ـ اين عموميت دارد و اطلاق ندارد؛ چون دارد عبارت «و ساير ...» ميگويد.
آقاي مدرسي يزدي ـ به هر حال اشكال اين عبارت هم با رعايت كردن قوانين جمهوري اسلامي قابل حل است؛ پس اين عبارت هم ابهام دارد؛ اين بند هم ابهام دارد.
آقاي كدخدائي ـ اين بند ورزشهاي مشهور را ميگويد. منظور، ورزشهايي است كه شناخته شده باشند.
آقاي شبزندهدار ـ حالا اقلاً به اين بند ابهام بگيريد.
آقاي كدخدائي ـ ميدانم؛ حالا نسبت به ورزشهايي كه در آينده اضافه ميشوند، ابهام هست.
آقاي شبزندهدار ـ آقا، در مورد اين ابهام رأي بگيريد.
آقاي مدرسي يزدي ـ ولي من واقعاً نميفهمم شوراي نگهبان آنوقت چطور اين حرف را در مورد بوكس زده است.
آقاي شبزندهدار ـ حالا فعلاً در مورد ابهام اين بند رأي بدهيد.
آقاي آملي لاريجاني ـ شوراي نگهبان آن موقع حرف خوبي زده است. حالا اين يك حرف هم كه خوب است، شما خرابش ميكنيد.
آقاي كدخدائي ـ خب، حالا آقايان در مورد اطلاق بند (7) نسبت به ورزشهايي كه شوراي المپيك آسيا و كميتهي بينالمللي المپيك ولو در آينده به رسميت ميشناسند، اعلام نظر كنند.
آقاي شبزندهدار ـ بله، اين بند ميگويد ما بايد در هر مسابقهي ورزشي كه آنها ولو در آينده به رسميت شناختند، شركت كنيم.
آقاي آملي لاريجاني ـ حالا آقايان نسبت به اطلاق اين بند حرف دارند.
آقاي كدخدائي ـ آنوقت به اين مورد ابهام داريد؟ بله؟
آقاي شبزندهدار ـ بله.
آقاي كدخدائي ـ خب، آقايان در مورد اين ابهام اعلام نظر كنند.
آقاي آملي لاريجاني ـ اين ابهام را نسبت به اطلاق اين بند بگوييد ديگر.
آقاي شبزندهدار ـ بله.
آقاي كدخدائي ـ در مورد اطلاق بند (7) نسبت به ورزشهايي كه در آينده به رسميت شناخته ميشود، ابهام بگيريم. به اطلاقش نسبت به ورزشهايي كه در آينده به رسميت شناخته ميشود، ابهام بگيريم. بله ديگر؛ چون الآن ورزشهاي المپيكي مشخص است. الآن اين ورزشها مشخص است؛ الآن ورزشهاي المپيكي مشخص است.
آقاي مدرسي يزدي ـ به رسميت شناختن ورزشهاي المپيكي در آينده هم بايد يك مكانيسمي داشته باشد. افراد بايد اين مكانيسم را بشناسند. به هر حال اطلاق اين بند نسبت به همين موضوع اشكال دارد.
آقاي كدخدائي ـ خيلي خب، آقاياني كه اطلاق بند (7) را داراي ايراد ميدانند، اعلام نظر بفرمايند.
آقاي شبزندهدار ـ ايشان هم رأي دادند.
آقاي كدخدائي ـ بله، حاجآقاي مدرسي هم به اين ايراد رأي دادند.
آقاي دهقان ـ مجلس چطور بايد اين بند را اصلاح بكند؟
آقاي صادقيمقدم ـ اصلاً اين بند را حذف كنند. اينكه كاري ندارد.
آقاي آملي لاريجاني ـ كلاً اگر همهي بندهاي اين ماده را حذف كنند، درست ميشود.
آقاي مدرسي يزدي ـ بالاخره اين اساسنامه بايد از طريق قانوني تصويب و تأييد بشود.
آقاي كدخدائي ـ آقاي دكتر دهقان، تنها راهكار مسئولين كميتهي ملي المپيك اين است كه اين اساسنامه را كنار بگذارند و به همان اساسنامهي فعلي عمل بكنند؛ چون با توجه به اين ايرادهايي كه ما به اين اساسنامه گرفتهايم، آنها هيچ كار ديگري نميتوانند انجام بدهند.
آقاي طحاننظيف ـ آقاي دكتر، بنويسند همهي بندهاي اين ماده در چارچوب شرع ...
آقاي رهپيك ـ ... و در چارچوب قوانين اجرا بشود.
آقاي كدخدائي ـ خيلي خب. «8- حفظ و گسترش ارتباطات كارآمد بينالمللي بهويژه با كميته بينالمللي المپيك، شوراي المپيك آسيا، فدراسيونهاي بينالمللي، كنفدراسيونهاي قارهاي، كميتههاي ملي المپيك ساير كشورها و ساير تشكلهاي بينالمللي مورد تأييد كميته بينالمللي المپيك كه در عرصه ورزش فعاليت مينمايند.» حاجآقا، به اين بند ايراد داريد؟
آقاي شبزندهدار ـ بله، اين بند، بند (8) است ديگر؟
آقاي كدخدائي ـ بله، اين بند (8) است.
آقاي شبزندهدار ـ «ساير كشورها و تشكلهاي بينالمللي، شامل رژيم صهيونيستي نيز گرديده و موجب به رسميت شناختن اين رژيم ميشود.»[53]
آقاي كدخدائي ـ البته اگر اين ايراد را نوشتيم، آن را به طور رسمي اعلام نكنيم؛ چون الآن پروندهي جودوي ما در هيئت حل اختلافشان [= ديوان داوري ورزش (CAS)] است و در مرحلهي بدوي هم محكوممان كردهاند. البته اين پرونده حالا در مرحلهي تجديد نظر است؛ چون ايران گفته است كه ما به دليل شرايط ورزشي كاري نكردهايم و كسي را از مسابقه دادن با ورزشكاران ساير كشورها منع نكردهايم. الآن مسئولين ورزش ما در دفاعيهاي كه در اين باره دارند، اين را گفتهاند. به هر حال ما به اطلاق بند (8) نسبت به كشورهايي مثل رژيم اشغالگر قدس اشكال بگيريم.
آقاي طحاننظيف ـ در اشكال اين بند، اسم هيچ كشوري را نبريم، بلكه بگوييم اطلاقش نسبت به كشورهايي كه با ما متخاصم هستند، اشكال دارد.
آقاي كدخدائي ـ كجا با ما متخاصم است؟
آقاي طحاننظيف ـ اسرائيل با ما متخاصم است.
آقاي كدخدائي ـ اسرائيل با ما متخاصم است؟ معلوم نيست چه كسي با ما متخاصم است.
آقاي آملي لاريجاني ـ چرا؛ اسرائيل كه با ما متخاصم است؛ به خاطر اينكه ظاهراً شوراي عالي امنيت ملي اين را گفته است. ظاهراً آنها بايد بگويند چه كشورهايي با ما متخاصم هستند.
آقاي كدخدائي ـ بله، شوراي عالي امنيت ملي بايد اين مطلب را بگويد.
آقاي آملي لاريجاني ـ خب، ظاهراً آنها همين را گفتهاند ديگر.
آقاي طحاننظيف ـ بله.
آقاي كدخدائي ـ آنها ميگويند آمريكا هم متخاصم است، ولي آمريكا در حال حاضر متخاصم نيست.
آقاي آملي لاريجاني ـ نه، حالا ظاهراً آنها آمريكا را به عنوان كشور متخاصم اعلام نكردهاند.
آقاي شبزندهدار ـ ارتباط با هم كشورها و هم تشكلهاي بينالمللي كه خراب باشند، اشكال دارد.
آقاي مدرسي يزدي ـ حالا صبر كنيد.
آقاي كدخدائي ـ حاجآقاي مدرسي، بفرماييد.
آقاي مدرسي يزدي ـ يكوقت در مقام عمل به مصلحت ما است كه با ورزشكار صهيونيست مسابقه ندهيم، ولي مگر مسابقه دادن با يك دانه صهيونيست فينفسه حرام است كه ما به آن ايراد شرعي بگيريم؟ حالا اگر مسابقه دادن با صهيونيستها بعد از نهي ولي امر و بعد از حكم قانون، ممنوع بشود، يك حرفي است، ولي اين كار فينفسه كه حرام نيست.
آقاي شبزندهدار ـ نه، كسي كه با ورزشكار رژيم صهيونيستي مسابقه ميدهد، دارد اين رژيم را به رسميت ميشناسد.
آقاي مدرسي يزدي ـ ما كه رژيم صهيونيستي را به رسميت نميشناسيم. ما داريم ميگوييم اينكه ورزشكار ما برود و با ورزشكار اسرائيلي چهكار كند، اشكال دارد.
آقاي كدخدائي ـ بله، نبايد برود و با او ورزش كند.
آقاي طحاننظيف ـ حاجآقا، ما در مورد مسابقه ندادن با ورزشكاران صهيونيست، نهي «آقا» [= مقام معظم رهبري] را داريم ديگر.
آقاي مدرسي يزدي ـ اگر ايشان چنين چيزي فرموده باشند، ديگر بحثي نيست، ولي به هر حال فينفسه كه نميشود مسابقه دادن را ممنوع كرد. خب، الآن آمريكا واقعاً با ما محارب است. حالا چه عيبي دارد كه ما براي اينكه تمرين كنيم، حتي با ورزشكاران يك كشور مثل آمريكا هم كشتي بگيريم.
آقاي آملي لاريجاني ـ حال